Abstract:
رد تناسخ و چگونگی معادجسمانی دو مسئلة مهم در فلسفه وکلام اسلامی است، چنان که هم برای اندیشمندان ادیان ومذاهب قدیم وهم برای فیلسوفان دین در عصر حاضر، دارای اهمیت است. بهنظر میرسد که این دو مسئلة در نزاع غزالی با ابنسینا دیدگاه خاصی را برای سهروردی پدیدآورده است. سهروردی معادجسمانی را با روش نقلی اثبات کرده و معتقد است که همین بدن عنصری در آخرت حاضر میشود؛ اما در مورد تناسخ، موضع اودر کتبی که از تناسخ در آنها سخن گفته، ازجمله تلویحات و لمحات، با حکمـةالاشراق متفاوت است، به اینمعنا که در همة آثارمربوط بهجز حکمـةالاشراق، از رد تناسخ سخن میگوید، ولی در اثر اخیر، موضع او در سه مرحله بیان شده است: عقیده به حدوث نفس، که مستلزم رد تناسخ است؛ تردید در رد یا قبول تناسخ، به دلیل ضعف ادله معتقدان و منکران به تناسخ؛ و سخن ازامکان یا وقوع نوعی تناسخ نزولی برای شقاوتمندان. این مقاله درصدد است تا اثبات کند که عقیدة سهروردی به امکان نوعی از تناسخ، تا اندازة زیادی تحت تاثیر «نظریة بدن جدید» غزالی است که درباب چگونگی معادجسمانی مطرح کرده است.
Machine summary:
سهروردی معادجسمانی را با روش نقلی اثبات کرده و معتقد است که همین بدن عنصری در آخرت حاضر میشود؛ اما در مورد تناسخ ، موضع اودر کتبی که از تناسخ در آن ها سخن گفته ، ازجمله تلویحات و لمحات ، با حکمـٔەالاشراق متفاوت است ، به این معنا که در همۀ آثارمربوط به جز حکمـٔەالاشراق ، از رد تناسخ سخن میگوید، ولی در اثر اخیر، موضع او در سه مرحله بیان شده است : عقیده به حدوث نفس ، که مستلزم رد تناسخ است ؛ تردید در رد یا قبول تناسخ ، به دلیل ضعف ادله معتقدان و منکران به تناسخ ؛ و سخن ازامکان یا وقوع نوعی تناسخ نزولی برای شقاوتمندان .
غزالی، در منازعه با عقیدة ابن سینا که مسئلۀ معادجسمانی را موضوعی از باورهای مسلم دین ولی غیرقابل تبیین از راه فلسفه میداند، برای نشان دادن امکان عقلی معادجسمانی، تا آنجا پیش میرود که آن را از گونه تناسخ قابل قبول شرع ، معرفی می کند و این دیدگاه غزالی در نظر سهروردی شکل جدیدی مییابد.
یکی از شارحان حکمـٔەالاشراق در توضیح این عبارت تأکید میکند که نفوس ناقص که همۀ توجه ایشان به اسباب است و از مسبب الاسباب به کلی غافل اند، بعد از رهایی از ابدان انسانی، اگر تناسخ باطل باشد، به عالم مثال منتقل میشوند و در جو فلک به صورت مثالی ظهور میکنند(ابن هروی، ص ١٨٧).
پاسخ : از نظر سهروردی این مبنای مشائیان که هر مزاج معتدلی، اقتضا میکند که نور برین ، یک تدبیرگر(یانفس ) را در آن ایجاد کند، سخنی است که درستی آن روشن نیست ؛ زیرا چنین چیزی جز در مورد بدن انسانی ضرورت ندارد(همان جا).