Abstract:
در عرفان و فلسفه گزارۀ هبوط روح همواره در تصویر پرنده نمود یافته است. مولانا و سهروردی از این تمثیل، بارها برای بیان مقاصد خویش بهره بردند. این جستار با بررسی داستانِ پرندگان در مثنوی و رسالههای تمثیلی سهروردی چون عقل سرخ، صفیر سیمرغ، آواز پرجبرئیل، لغت موران و قصۀ غربت غربی نشان میدهد که دو عامل اسباب تمایز این تصاویر تمثیلی را رقم میزند؛ ابتدا حالات و موقعیتهای گوناگون شناسا است؛ اینکه ادراک شناسا از یک پدیدار به واسطۀ شرایط خاصی که در آن قرار میگیرد، متفاوت خواهد بود؛ بنابراین، رمزهایی که در داستانهای رمزی ممثل میشوند، به فراخور مراتب روحی فرد متنوع خواهند بود. دوم پدیده و تجلی آن در سطح آگاهی است؛ اینکه آگاهی سبب میشود پدیده در شکل خاصی نمود پیدا کند. بهاینترتیب، یک گزارۀ واحد یا یک معنی ثابت و کهن همانند «اسارت روح» میتواند در ارتباط با سه عامل شناسا، پدیده و زبان در قالب تصاویر رمزی متنوع بروز یابد.
In mysticism and philosophy, the proposition of the descent of the soul has always been reflected in the image of the bird. Rumi and Suhrawardi used this allegory many times to express their intentions. By examining the story of birds in Masnavi and Suhrawardi's allegorical treatises such as "Red Wisdom, Safir Simorgh, Song of Gabriel, Moran's Word and the Story of Western Exile", this article shows that two factors determine the difference between these allegorical images. First, various situations are identified; that the cognitive perception of a phenomenon will be different because of the particular conditions in which it is placed. Therefore, symbols and comparisons used in the symbolic stories might differ regarding the poet's spiritual states. The second is the phenomenon and its manifestation at the level of consciousness; that consciousness causes the phenomenon to manifest in a certain form. In this way, a single proposition or a fixed and ancient meaning such as "captivity of the soul" can appear in connection with the three cognitive factors, phenomenon and language in the form of various cryptic images.
Machine summary:
این جستار با بررسـی داستانِ پرندگان در مثنوی و رساله هـای تمثیلـی سـهروردی چـون عقـل سـرخ، صـفیر سیمرغ، آواز پرجبرئیل ، لغت موران و قصۀ غربت غربی نشان میدهد که دو عامل اسـباب تمایز این تصاویر تمثیلی را رقم میزند؛ ابتدا حالات و موقعیت های گوناگون شناسا است ؛ اینکه ادراک شناسا از یک پدیدار به واسـطۀ شـرایط خاصـی کـه در آن قـرار مـی گیـرد، متفاوت خواهد بود؛ بنابراین ، رمزهایی که در داسـتان هـای رمـزی ممثـل مـی شـوند، بـه فراخور مراتب روحی فرد متنوع خواهند بـود.
به این ترتیب ، آنچه سبب تمایز زبان مولانا و سهرودی بـا دیگـران مـی شـود، ادراک یک پدیده به شکل های گوناگون است ؛ به این معنـا کـه آنـان در هـر وضـعیت و در هـر ادراک ، از خود تجربه ای نو عرضه میکنند و این تجربیات نو به نو که مربوط به عالم امـر است ، تنها از طریق رمز در بیان میگنجد؛ زیرا خانۀ رمز عرصۀ پهناور ناخودآگـاه اسـت ؛ بنابراین ، «در بیان مکاشفات صوفیانه خواسته یا ناخواسته از رمز استفاده میکنـیم چـون رمز نمایندٔە یک چیز غیر از خودش نیست و بالقوه دلالت بر مدلول هـای متعـددی دارد» [٩ ، ص ٢١].
تبیین زبان رمزی در قصۀ هبوط روح نخست شاید این گونه به نظر برسد آنچه در داستان های تمثیلی بیان میشود، تکرار چند معنی مشابه است که چندان تنوعی ندارند؛ اما مقوله ای کـه آنهـا را از یکـدیگر متمـایز میسازد، ساختاری است که به واسطۀ بهره مندی از رموز گوناگون هر بار به شکل تازه ای جلوه میکند.