Abstract:
وجود برخی عوامل مشترک در عرفان و سوررئالیسم، عده ای را به برآن داشت تا حکم به مشابهت عرفان و سوررئالیسم کنند. عواملی همچون: شطح گویی های عارفان و نگارش خودکار سوررئالیست ها، ناهوشیاری بر خویشتن در لحظات سکر و فنا، جست وجوی راه رستگاری در مراحلی بالاتر از خویشتن معمول و زندگی عادی و در لحظات خلسه و اشراق، گونه ای عقل ستیزی، تاکید بر خیال، کوشش در شکستن غل و زنجیرهای خویش، تلاش در جهت تغییر دادن درک از دنیا، تاکید بر عشق و جست وجوی واقعیت در فراسو و در باطن واقعیت ظاهری از رهگذر خلسه، اشراق و ارج نهادن بر جنون، و رسیدن به معنا و حقیقت. اما تفاوت های میان این دو، تفاوتی عمیق و بنیادی است و اگر شباهتی وجود دارد، بیشتر در حوزه روش ها و ادعاها و آثار البته در بستری بسیار متفاوت- است؛ ولی وجود همین شباهت ها، پژوهشگران را به مقایسه میان آنها برانگیخته است؛ درحالی که این دو، هم در مقصد و هم در راه و هم در برداشت خویش از انسان و لایه های نهان وجود او، تفاوت هایی ژرف با یکدیگر دارند.
The existence of some common factors in mysticism and surrealism led some to argue for the similarity of mysticism and surrealism. The similarities include the theopathetic statements of mystics and the automatic writings of the surrealists, unconsciousness about self in the moments mystical ecstasy and annihilation, search for salvation in higher-than-normal conditions of self and life and in the moments of trance and illumination, a kind of antirationality, emphasis on imagination, trying to break the shackles and chains of self, striving to change one’s perception of the world, emphasizing love and seeking reality beyond and within the apparent reality through trance, illumination and cherishing insanity, and attaining meaning and truth. But the differences between the two are profound and fundamental, and the similarities are mainly in methods, claims and the effects, albeit in a very different context. The similarities have drawn scholars to comparisons, whereas there are profound differences both in the destination and the path, and in the man’s conception of himself and the underlying layers of his being.
Machine summary:
گرچه در عرفان اسلامی، سخن از عالم خیال و مثال میرود و در آن، گرایش به نمادپردازی، تمثیل، تأویل و درونگرایی و توصیفناپذیری دیده میشود و میان این ویژگیها و برخی خصوصیات سوررئالیسم میتوان مشابهتهایی دید، اما ازآنجاکه مقصد و راه و مرکب دوتاست، نباید در دام فریب این مشابهتها لغزید که تنها نتیجه آن، بدفهمی و کژاندیشی است.
راه درازی است میان راهی خداباور و کموبیش شریعتمحور و دارای برنامه سلوکیِ درازمدت و مراقبتی مدام و توبتی نصوح که از عالم حس و خیال میگذرد و به ژرفترین تجربههای یگانگی با خداوند میرسد و سر بر آستان قرب او میساید، و بینشی که نه خدا را باور دارد و نه به مذهبی پایبند است؛ تفکری آزاد از اخلاق و گاهی گرفتار فساد و مخالف با هرگونه نظمی، تاآنجاکه در بیانیه دوم سوررئالیستها آمده است: «هر کاری کردنی است؛ همه وسایل برای درهمریختن فکر خانواده، میهن و آیین باید مجاز باشد» (آلکیه، 1374، ص69).
به هر روی، سوررئالیسم که در بنبست دنیا و در متن بحرانهای اجتماعی و طغیانهای سرمایهداری، از دنیا و مادیات بریده است، از معنویات و امور مذهبی نیز ناامید میشود و رستگاری را نه در دنیا و مادیات مییابد و نه در معنویات، بلکه امیدش رسیدن به واقعیت برتری است که خاصیتِ تلفیقکنندگی دارد و جامع اضداد است؛ برتون خود این ماجرا را اینگونه شرح میدهد: آن روزها [در فاصله زمانی پایان کار دادا و انتشار بیانیه سوررئالیسم] همه ما توافق داشتیم که ماجرایی بزرگ در پیش داریم؛ "هر چیزی را رها کن...
باید توجه داشت که در عرفان، اگر خاطرهای از حالات روحی نوشته میشود، پس از تجربه آن حالات است و بین تجربههای معنوی و نگارش آنها فاصله وجود دارد؛ ولی متن خودکار سوررئالیستها در همان حالت بیخودی نوشته میشود!