Abstract:
در مورد نسبت و رابطه میان عرفان اسلامی و دیدگاه تشیع همیشه این سوال مطرح بوده که کدامیک اصل و دیگری فرع محسوب میشود. این سوال زمینهای برای اکثر متشرقین و گروهی از منتقدان فراهم ساخت تا بدون توجه به مبادی تاریخی و مبانی هریک از ایندو دیدگاه، به اتهامی دامن زنند که هنوز هم نمونههایی از آن در میان متفکران اسلامی دیده میشود. این گروه معتقدند متفکران عارف مسلک شیعی، مطالب خاصی از عرفان اسلامی به عاریت گرفته و آنرا به نفع دیدگاه خود مصادره نمودهاند. این سرقت علمی در طول تاریخ برای اثبات و تحکیم دیدگاه شیعه مورد استفاده قرار گرفته، لذا تعابیر و اصطلاحات خاص عرفانی همچون: ولایت، قطب، وساطت در فیض از جمله عباراتی است که مورد استفاده متفکران شیعه قرار گرفته است. اما به اعتقاد ما و بر اساس اسناد تاریخی و شواهد قطعی میتوان اثبات نمود که قضیه کاملا واژگونه است و مفاهیمی از این دست از ابتدا و در قرون اولیه هجری در کلام امامان شیعه وجود داشته و سپس عرفا و متصوفان در مباحث و تعالیم خود در طول تاریخ از آن بهره بردهاند. این مقاله که به روش کتابخانهای و تحلیلی فراهم آمده، قصد دارد در بستر بررسی رابطه میان عرفان و تشیع، آن هم از منظر هانری کربن، به دفع شبهه مزبور و تأیید مدعای خود بپردازد.
Regarding the connection between the Islamic Mysticism and the Shite point of view, the question always was raised: “which one is the original and which one is a sub?”. This question prepared the ground for the Orientalists and a group of critics who, regardless of the historical evidences and the principles of both perspectives, charged an accusation that its roots are still seen among the Islamic thinkers. They believe that Shiite mystical scholars have taken some special matters from Islamic Mysticism and changed it in favor of their own views. This impersonation has been applied throughout history to prove and consolidate the Shia’s views, therefore, certain mystical terms such as: Wilayah (Guardianship / authority), Qutb (Pole / Main Axis), Wisatat Dar Feyd (Mediation in Emanation / effusion) are among the terms used by Shiite thinkers. But in our opinion, and based on historical documents and definitive evidences, it would be proved that this claim is wrong and must completely be seen vice-versa, for such terms have existed since the beginning and during the early Islamic centuries in the words of the Shiite Infallibles (PBUTH), and then the mystics and the Sufis have used them in their discussions and teachings throughout the time. Based on the study of the connection between Mysticism and Shiism with special regard to Henry Corban’s viewpoints, in the library method and analytically, the present paper aims to address the issue, affirm its claim and reject the aforementioned misconception.
Machine summary:
دربارٔە جایگاه عرفان در قرآن و سنت باید گفت مراحل آغازین عرفان اسلامی، برگرفته از آموزه های دینی است ، ازسویدیگر شواهد تاریخی گویای این امر که عرفای فراوانی سعی در نزدیکی عرفان با شریعت داشتند، دربارٔە توفیق یا عدم توفیق ایشان میتوان بحث نمود، اما قطعیت هماهنگی بسیاری از مباحث عرفانی با متون اسلامی قابل تردید نیست .
کلمه شیعه در زبان عربی میتواند بر دسته ای از اعضا و پیروان یا بر یک مکتب اطلاق شود، اما آنگاه که این واژه علیالاطلاق به کار برود، دلالت دارد بر گروهی در اسلام ، که خود آنان خویشتن را بدین نام میخوانند و متفطن اند به اینکه چون هواداران و پیروان دوازده امام اند، واجد اسلام اصیل و تام هستند (کربن ، ١٣٨٤، ج ١: ٩٤).
کربن در بیان تفاوت دیدگاه عارفان و صوفیان به این نکته ظریف اشاره میکند که اگر تشیع دوازده امامی به نحو جامع در زندگی عملی شود، خود فینفسه طریقت خواهد بود و شیعه ای که خداوند قلب او را برای ایمان آزموده است خود صوفی است بیآنکه وارد یک طریقت صوفی شده باشد.
به بیان کربن ، در جهان غرب و حتی در جهان اسلام ، وقتی سخن از معنویت در عرفان اسلامی به میان میآید، آن را مساوی با تصوف و طریقه های صوفیه میدانند و تشیع را صرف یک مذهبی فقهی در کنار چهار مذهب فقهی اهل سنت به شمار میآورند و برای ائمه شیعه ، جایگاهی صرفاً در حد امامان فقه قائل میشوند.