Abstract:
در ماده 873 ق.م. مساله ارث در خصوص اشخاصی که وارث یکدیگر میباشند اما زمان مرگشان معلوم نبوده و تقدم فوت یکی از آنها مشخص نباشد، بیان گردیده است. ماده مذکور دو استثناء را مطرح نموده و سایرین را که مشمول وضع فوق باشند، از ارث محروم دانستهاست؛ استثنای اول مربوط است به موردیکه فوتشان نتیجه غرق باشد و استثنای دوم در صورت فوت ناشی از هدم. استثناهای مزبور که بر صدر ماده وارد شدهاست، مقتبس از فقه امامیه میباشد. تعارض ظاهری در صدر و ذیل ماده فوق، در آرای قضایی و نیز نظرات علمای حقوق اثرگذار بودهاست. در این مقاله با بررسی مبانی دو حکم عدم توارث و توارث در استثنائات مقرر در این ماده و همچنین دیدگاههای موجود در خصوص تفسیر محدود یا گسترده آن، امکان توارث در حوادث مشابه هدم که شایعتر است، بررسی گردیده و در نهایت با رعایت چارچوب ماده 873 ق.م. و نیز مقتضیات زمان و در جهت حل مشکلات اجتماعی و لحاظ عرف، قائل بهامکان گسترش مصادیق در محدوده مفهوم هدم شدیم.
In Article 873 Civil Law the issue of inheritance has been raised in relation to persons who inherit from each other but whose time of death is unknown and the precedence of death of one of them is not known. The article mentions two exceptions and excludes others who are subject to the above situation from inheritance; the first exception is related to the case where their death is the result of drowning and the second exception is in case of death due to destruction. The above exceptions, which are included at the beginning of the article, are adapted from Imami jurisprudence. The apparent conflict at the beginning and below of the above article has affected the judicial opinions as well as the opinions of legal scholars. In this article, by examining the basics of the two rulings on non-inheritance and inheritance in the exceptions provided in this article, as well as the existing views on its limited or extensive interpretation, the possibility of inheritance in similar incidents, which is more common, has been investigated. And finally, by observing the framework of Article 873 Civil Law and also the requirements of the time and in order to solve social problems and in terms of custom, we considered the possibility of expanding the examples within the scope of the concept of destruction.
Machine summary:
حکمت تخصيص حکم به موارد استثناء شده نيز آن است که آنها در احکام خلف قاعده، اکتفا به قدر متيقن نموده و مصاديق مشتبه را خارج از آن دانستهاند و در خصوص موضوع مورد نظر نيز بنا به لزوم رعايت شرط حيات وارث در زمان فوت مورث و عدم حصول آن، اصل را بر عدم توارث نهاده ولي شخص غرق شده و نيز مهدوم عليه که در احاديث بهگونه تصريح استثنا شدهاند را از شمول حکم جدا نموده و توارث را بين آنها جاري ساختهاند (خسروينيا، ۱۳۸۵، ۱۰۰).
در اين خصوص برخي اساتيد نيز بر اين عقيدهاند که با توجه به لزوم مسلم بودن شمول استثنا در هر مورد، در صورت ترديد در آن بايد متوارثيني که تقدم و تأخر زمان موت آنها نسبت به يکديگر معلوم نيست، بر مبناي حکم اصل عدم توارث، از وراثتهم محروم بمانند (شهيدي، ۱۳۸۷، ۵٩) و حتي برخي ديگر از حقوقدانان، تعميم را چه در هدم و چه در غير آن، رد نمودهاند (جعفري لنگرودي، ۱۳۸۷، ۴۳٩).
برخي فقها مبناي چنين عقيدهاي را در آن دانستهاند که اشتباه در تاريخ تقدم و تأخر فوت بايد مستند به سبب باشد و بر اين اساس در استثنائات هدم و غرق، متوارثين از يکديگر ارث ميبرند و چنين مبنايي در ساير موارد فوت نيز موجود است و لذا وجود علت موجب وجود معلول خواهد بود (جبعيالعاملي،۱۴۱۳،۲۷۰).
بهتعبيري آنچه موجب توارث اشخاص متوفي در هدم ميباشد، اشتباهشدن تقدم و تأخر فوت آنان ميباشد که علت مزبور در ساير حوادث نظير حريق و تصادف و جنگ نيز موجود است و طبيعتا با وجود علت، معلول هم پديد ميآيد؛ لذا در مصاديق فوق هم متوارثين از يکديگر ارث خواهند برد (پرسمان فقهي قضايي، ۱۳۸٩، ۱۶۱).