Abstract:
اتوریته بهمعنای اقتدار مشروع، مسئلهای است که از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته و دارای انواع گوناگونی است. یکی از این انواع، اتوریته آموزشی است. این مسئله توسط اندیشمندان و مکاتب فکری مورد بحث قرار گرفته است و از اشکالات واردشده به آن، این است که اتوریتهٔ معلمْ ممکن است سبب حذف استقلال یادگیرنده شود. پژوهش حاضر سعی نموده با هدف بررسی مفهوم و ماهیت اتوریته در آموزشهای اخلاقی نهجالبلاغه به بررسی اهداف و انواع آموزش در نهجالبلاغه، همچنین اصول و شیوههای آموزش اخلاقی و اتوریته معلم و استقلال یادگیرنده در نهجالبلاغه بپردازد. این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی مایرینگ (2000)، بر روی نهجالبلاغه انجام شده است. شیوه نمونهگیری از نوع غیراحتمالی و از نوع هدفمند یا معیار بوده است که بهروش متنپژوهی انجام شده و از اعتبار بازاندیشانه و راهبرد ارتقای کیفیت سیلورمن بهره گرفته شده است. آنچه از این پژوهش به دست آمده، بیانگر این است که اصول و شیوههای آموزش اخلاقی در نهجالبلاغه گویای رابطه سلطه در آموزش نیست و با هدف آزادی و استقلالبخشی به یادگیرنده برنامهریزی شده و جهت آزادی و تعقل او، و بهدستآوردن کمال اختیاری است.
Authority, in the sense of legitimate authority, is an issue that has been examined from different aspects and has many types. One of these types is educational authority. Thinkers and schools of thought have discussed this issue, and one of the drawbacks is that the authority of the teacher may eliminate the learner's independence. The present study has tried to investigate the concept and nature of authority in Nahj al-Balaghah moral education to examine the goals and types of education in Nahj al-Balaghah, as well as the principles and methods of moral education, teacher authority, and learner independence in Nahj al-Balaghah. This research has been carried out on Nahj al-Balaghah through using qualitative content analysis method with Mayring (2000) inductive approach. The sampling method was non-probabilistic and purposeful or standard, which was done by text-studies method and Silverman's rethinking credibility and, quality improvement strategy was used. The findings of the study suggest that the principles and methods of moral education in Nahj al-Balaghah do not indicate the relationship of dominance in education and are planned with the aim of giving freedom and independence to the learner, and the goal of its freedom and reason is to achieve voluntary perfection.
Machine summary:
آنچه از اين پـژوهش بـه دسـت آمـده ، بيـانگر ايـن اسـت کـه اصـول و شـيوه هـاي آمـوزش اخلاقـي در نهج البلاغه گوياي رابطـه سـلطه در آمـوزش نيسـت و بـا هـدف آزادي و اسـتقلال بخشـي بـه يادگيرنـده برنامه ريزي شده و جهت آزادي و تعقل او، و به دست آوردن کمال اختياري است .
نکتـه اي کـه در اينجا اهميت دارد اين است که ارزش هاي اخلاقي اگر تحت فشار و بر اسـاس مغزشـويي انتخاب شده و بـه فعليـت دربيايـد ارزش خـود را از دسـت خواهـد داد؛ بنـابراين مسـئله موردبحث در اينجا اين است که آيا انتقال مفاهيم اخلاقي به افراد با اعمال اتوريته ، منجر به حذف استقلال فرد و مغزشويي مي شود يا يک معلم از نگاه اخلاق حرفـه اي مي توانـد از نوع خاصـي از اتوريتـه بـا لحـاظ ويژگي هـاي خـاص خـود در آموزش هـاي اخلاقـي استفاده کند و در عين حال استقلال فرد حفـظ شـود.
همان طور که بيان شد، ايـن پـژوهش بـا اسـتفاده از چـارچوب نظري که بر اساس ديدگاه انديشمندان غربي ، ژان ژاک روسو، اميل دورکـيم و مـاکس وبر شکل گرفت ، به بررسي اهداف و انواع آموزش ، اصول و شيوه هاي آموزش اخلاقي و اقتدار معلم و استقلال يادگيرنده در نهج البلاغه پرداخته است .
بر اساس اين ديدگاه ، آنچه از تحليل محتـواي نهج البلاغـه مي تـوان بـه عنوان فرضـيه ٦٠ مطرح ساخت ، اين است کـه بـا توجـه بـه ارزش و جايگـاه آمـوزش و پـرورش در مـتن نهج البلاغه و همچنين ارزشي که اين متن بر لزوم تعقل و تفکر و نيز اختيـار قائـل اسـت ، آموزش هـاي اخلاقـي و شـيوه ها و اصـول پـرداختن بـه ايـن آموزش هـا نبايـد منجـر بـه مغزشويي و حذف استقلال يادگيرنده شود.