Abstract:
یکی از معیارهای نظریه آبراهام مزلو، مساله محوری است که در میان چهرههای برجسته ادبی، فردوسی شخصیتی مسالهمدار به شمار میرود. بنا به باور مزلو خودشکوفایان مسئلهمدار هستند تا خودمدار و در کل توجه زیادی به خودشان ندارند و احساس میکنند که در زندگی خود ماموریتی دارند. چنانچه فردوسی رسالت بزرگی در زندگی داشت که نیروی اصلی اش را برای تحقق آن صرف کرد و خواسته های خود را فدای هدفی بزرگ تر می کند که مایة پرافتخار جامعه و افراد آن حتی برای نسل بعد از آن شده است. نگارنده در این پژوهش سعی بر آن دارد تا با روش تطبیقی- تحلیلی یکی از مهمترین شاخصه های نظریة خودشکوفایی مزلو یعنی مساله مداری را در شخصیت فردوسی بسنجد و به مهم ترین مساله هایی که در اندیشه و شخصیت شاعر نمود دارد در معرض دید خواننده قرار دهد تا از این طریق نشان داده شود که فردوسی را میتوان در قالب نظریة آبراهام مزلو، فردی خودشکوفا و در عین حال، مساله محور به شمار آورد و نتیجه ای که از این تطبیق به دست می آید، می تواند ادلة محکمی جهت نشان دادن خودشکوفایی و برجستگی شخصیت فردوسی باشد.
Machine summary:
نگارنده در این پژوهش سعی بر آن دارد تا با روش تطبیقی- تحلیلی یکی از مهمترین شاخصه های نظریة خودشکوفایی مزلو یعنی مسأله مداری را در شخصیت فردوسی بسنجد و به مهم ترین مسأله هایی که در اندیشه و شخصیت شاعر نمود دارد در معرض دید خواننده قرار دهد تا از این طریق نشان داده شود که فردوسی را میتوان در قالب نظریة آبراهام مزلو، فردی خودشکوفا و در عین حال، مسأله محور به شمار آورد و نتیجه ای که از این تطبیق به دست می آید، می تواند ادلة محکمی جهت نشان دادن خودشکوفایی و برجستگی شخصیت فردوسی باشد.
داری رسالتی در زندگی هستند و وظیفه ای برای انجام دادن دارند و خارج از خودشان مسأله ای دارند که بسیاری از نیروی آنها را به خود اختصاص می دهد» (مزلو، 1372: 224) و «حس وظیفه شناسی در نتیجة تقاضای اصل و هدفی است که آدمی انتخاب کرده و اگر ما میل داریم فداکاری کنیم تا آن حس وظیفه شناسی را به میزان عادی برقرار دهیم، بهتر است با میل و آزادی کامل فداکاری کنیم؛ چه اگر آدمی در کارها ترسو باشد و یا خودخواهی کند و یا از کمک به اشخاص نیازمند سرباز زند، خجالت زده خواهد بود»(هدفیلد، 1374: 153) بنابراین اصل، فردوسی همة رنجها را برای حفظ سند حیات هویت، تاریخ و زیان ایرانی به جان خرید و با درک و دریافت درست مقولة وظیفه شناسی، همة ظرفیت های جسمی و معنوی خویش را در این راه به کار گرفت.