Abstract:
در این مقاله رویکرد تفسیری واحدی نیشابوری (م. 468 ق.) مفسّر شافعی در تفسیر البسیط و شیخ طوسی (م. 460 ق.) مفسّر شیعه در تفسیر التبیان به تفسیر به رای بررسی میشود. این دو تن، از مفسّران قرن پنجم و تقریبا همزمان هستند. واحدی در این شیوه، آیات را بر اساس لغت، وجوه دلالت آن و علوم قرآنی تفسیر میکند. همچنین در تفسیر اجتهادی خود به جمع بین تفسیر به رای و تفسیر اثری میپردازد. وی در صورت تعارض، اولویت را به تفسیر اثری میدهد و یافتههای تفسیر به رای را بر اساس مستندات تفسیر اثری توجیه میکند. شیخ طوسی از روایات تفسیری چهار گونه استفاده میکند: استفادۀ تفسیری، تبیین معانی واژهها، تبیین اعراب آیات، استفادۀ کلامی. اجتهاد طوسی در این میان، جمع بین اقوال و روایات تفسیری به شیوۀ نقد برخی از آنها بر اساس روایات و تایید یا تقویت بعضی دیگر است. شباهتها و تفاوت این دو رویکرد در مقاله تبیین شده است.
Machine summary:
دلایل قائلان به جواز تفسیر به رأی قائلان به جواز تفسیر به رأی مانند ابوداوود و ابن نقیب برای نظر خود دلائلی میآورند، برای نظر خود دلائلی میآورند، از جمله دو دلیل زیر: دلیل اول- تفسیر به رأی قول بر خدا بدون علم نیست، زیرا این روش تفسیری براساس ظنّ میباشد که نوعی از علم است، به دلیل آن که ظنّ پذیرفتن طرف راجح است و در این رابطه به این آیه شریفه: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا...
(سیوطی؛ 4 /183) در اینجا سیوطی پنج توجیه برای قبول تفسیر به رأی از ابن نقیب نقل میکند و منظور از تفسیر به رأی نهی شده را یکی از این موارد میداند: 1) تفسیر قرآن بدون داشتن علومی که مفسر به آن نیاز دارد.
به عنوان نمونه یک مورد ذکر میشود: در تفسیر آیة شریفه: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» (فاتحه: 6) واحدی این پرسش را مطرح میکند: معنای درخواست مسلمانان از خدا که آنها را هدایت کند چیست، در حالی که آنها هدایت یافته هستند؟ آنگاه چنین پاسخ میدهد: 1.
نمونۀ آن، تأویل «ما يَدَّعُونَ» (یس: 57) به «ما يَتمَنَّون» است که از ابوعبیده و ابن قتیبه نقل میکند؛ سپس واحدی به عنوان نقد و ترجیح میگوید: حقیقت تفسیر این آیه همان است که زجاج گفته یعنی آن چه اهل بهشت ادّعا میکنند در اختیار آنهاست، زیرا ادّعا در باب افتعال است از مصدر دعاء.