Abstract:
'مدنیت' انسان از موضوعاتی است که از روزگار کهن تاکنون، فیلسوفان به تحقیق دربارۀ آن پرداختهاند و این موضوع، مبنای برخی دانشهای حکمت عملی و بویژه از مبادی فلسفة علوم اجتماعی است. اگر چه ضرورت 'حیات اجتماعی' یا مدنیت برای همۀ انسانها کمابیش آشکار است اما یونانیان این پدیدار را موشکافانه در کتابهای فلسفی بررسی میکردند و آنچه از گذشته تا امروز در جهان اسلام با عنوان مدنیبالطبع بودن انسان میشناسیم، ریشه در یونان و عصر ترجمه دارد. این تعبیر با ترجمة اسحاق بن حنین از اخلاق نیکوماخوس ارسطو، در سدۀ سوم قمری در جهان اسلام پدید آمد و با تهذیب الاخلاق مسکویه رازی زمینة گسترش آن فراهم شد. اگر چه بیشتر مترجمان اخلاق ارسطو به فارسی و عربی، این ترکیب را بکار نبردهاند، اما امروزه نیز همچنان بر سر زبانهاست. آموزة مدنیت انسان، در جهان اسلام مبنای برهان حکیمانی همچون ابنسینا بر اثبات نبوت قرار گرفته و فخررازی پای آن را ـ که بعدها به نام طریقةالحکماء مشهور شده ـ به کتابهای کلامی گشوده است. این مقاله میکوشد با بررسی میراث مکتوب فارسی و عربی در دسترس، خط سیر آمیزة مدنیبالطبع که بمثابه اصطلاح و قالبی در جهان اسلام درآمده و تا امروز نیز بکار میرود، را در سدههای میانه تبیین نماید و جای خالی بررسی تاریخی آن را در پژوهشهای کنونی، از وجوهی پر کند.
Being political for/Politicalness of human beings is one of the topics which philosophers have been discussing from ancient times until now, and it is the basis/foundation of some branches of practical philosophy, especially the philosophical principles of social sciences. Although the necessity of "social life" or Being political/Politicalness for all human beings is more or less obvious; it was Greeks who scrutinized this phenomenon in their philosophical works, and what we know as being political by nature (of/about human beings) from the past to the present in the Islamic world has its roots in Greece and the age of translation. This phrase was created/emerged/coined by Ishaq ibn Hunayn’s translation of Aristotle’s Nicomachean Ethics in the third lunar century in the Islamic world, and the ground for its development was laid by Miskawayh’s Ethics. Although most contemporary translators of Aristotle's ethics into Persian and Arabic did not use this phrase, it's still prominent. The doctrine of Being political for/Politicalness of human beings became the basis/foundation of the demonstration of philosophers like Avicenna/ Ibn Sina to prove prophecy, and Fakhr al-Din Razi introduced it, which later became known as the way of philosophers, into theological works. By inquiring/studying/looking into available Persian and Arabic written heritage, this article tries to follow the development/pathway of the phrase “Political by nature”, which has turned into a term and model/form in the Islamic world, in middle ages and is still used today and in some aspects/somehow fill the gap of historical inquire about it in current literature.
Machine summary:
14 گويا این عبارت نخستینبار، در سدة سوم هجری قمری در گزارش تازی اسحاق بن حنین (298ـ215ق) از اخلاق نیکوماخوس ارسطو بکار رفته 15 ، زیرا با آنکه افلاطون در برخی آثارش مانند جمهوری، از آموزة ضرورت زندگی اجتماعی انسان سخن گفته اما ترکیبی یونانی که بتوان آن را در تازی بصورت مدنیبالطبع برگرداند، بکار نبرده است.
اما ابونصر فارابی (339ـ259ق) اگرچه از اسحاق بن حنین چهار دهه دیرتر چشم بجهان گشوده، ولی تقریباً همعصر او بشمار میآید و فراوان و شاید بیش از دیگر فیلسوفان اسلامی دربارة العلم المدنی و الفلسفة المدنیة در آثارش بویژه در السیاسة المدنیة، آراء أهل المدینة الفاضلة، کتاب الملة و تحصیل السعادة بحث کرده و در آنها از آموزة طبیعت مدنی انسان یا ضرورت اجتماع برای او چندینبار بمثابه قاعدهیی بنیادین، 19 بصراحت سخن گفته است: وکل واحد من الناس مفطور علی أنه محتاج فی قوامه وفی أن یبلغ أفضل کمالاته إلی أشیاء کثیرة لایمکنه أن یقوم بها کلها هو وحده بل یحتاج إلی قوم یقوم له کل واحد منهم بشیء مما یحتاج إلیه (فارابی، 1986: 117).
شاید کسی بگوید: او لفظ ترکیب را در نظر داشته که نشان از شیوع و رواج کاربرد آن در آن عهد (نیمة دوم سدة چهارم) است؛ ولی این انگاره پذیرفتنی نیست، زیرا ابنسینا ـ (416ـ359ق) که پنج دهه زودتر از مسکویه رازی زاده شده ولی معاصر او بشمار میآید ـ مانند فارابی بارها از آموزة مدنیت بالطبع انسان سخن گفته و از آن در اثبات نبوت بهره برده است: 29 إنه من المعلوم أن الإنسان یفارق سائر الحیوانات بأنه لایحسن معیشته لو انفرد وحده شخصاً واحداً...