Abstract:
ظرفیتهای موجود در آموزههای مهدویت، به منظور ایجاد تمدن اسلامی میتواند کارآمد و موثر باشد. جریانهای انحرافی با ترفندهای مختلف، درصدد تغییر تدریجی و تحریف آموزههای آن، در نفوذ از بستر خودِ آموزههای مهدویت هستند؛ گاهی از طریق علمی- فرهنگی، مانند جعل و ایجاد انحراف در آموزههای ولایی و گاهی از طریق اجتماعی، مانند ایجاد اغتشاش و درگیری به نام تشیع و مهدویت. در این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از نتایج تحقیقات کتابخانهای و میدانی در موضوع فرقههای انحرافی؛ برخی از راهکارهای مشترک و موثر نفوذ به صورت نموداری بررسی شدهاند. برخی از نتایج تحقیق در مورد عواقب راهکارهای نفوذ جریانهای انحرافی عبارتند از: نفوذ با ابزار گوناگون روانشناسانه و جامعهشناسانه و ایجاد تحولات شخصیتی در آنان و استخدام افراد با ماموریتهای بهظاهر مهدوی، بهمنظور تحقق اهداف کلان انحرافی، ایجاد ناامیدی و شکافهای اجتماعی، تبدیل عدالت طلبی به ظلم و خشونت و انحصار طلبی و نفی مولفههای وحدت بخش نیابت و ولایت برای رسیدن به اهداف فرقهای.
لاشک ولاریب فإن الإستعابیة التی تتضمنها والموجودة فی التعالیم المهدویة یمکن أن تکون فعالة وحرکیة ومؤثرة فی قصد إیجاد وبلورة الحضارة الإسلامیة . ویمکن القول بإن التیارات والحرکات الإنحرافیة بصدد إیجاد التغییر التدریجی وتحریف تعالیمها وذلک من خلال قیامها بمختلف الأسالیب الملتویة ، وتعمل أحیانا من خلال نفوذها فی سیاقات التعالیم المهدویة وذلک عبر الطریق العلمی – الثقافی من قبیل التزویر والإنحراف فی تعالیمها المتعالیة وأحیانا أخری تراها تتدخل بواسطة الجانب الإجتماعی مثل إیجاد الإحتجاجات والصراعات بإسم التشیع والمهدویة . وقد جری فی هذا البحث والذی تم کتابته بالاسلوب الوصفی – التحلیلی والإستفادة من النتائج التی تمخضت عن الدراسات المکتبیة والمیدانیة فی موضوع الفرق المنحرفة دراسة بعض الحلول والتداعیات المشترکة والمؤثرة فی عملیة النفوذ بشکل بیانی وکانت بعض النتائج التی خرج بها هذا البحث حول عواقب الاسالیب والحلول لنفوذ تلک التیارات الإنحرافیة عبارة عن : النفوذ بأدوات نفسیة وإجتماعیة مختلفة وإیجاد تغیرات شخصیة فی هؤلاء وإستخدام أفراد وإعطائهم مهام مهدوی کما یبدو القصد من ذلک هو تحقیق الأهداف الإنحرافیة لهم وإیجاد الیأس والفجوات الإجتماعیة وتبدیل العدالة الی الظلم والعنف والإحتکار وإنکار مقومات الوحدة النیابیة والولایة کل ذلک لأجل الوصول الی أهدافها الطائفیة .
The existing capacities in the Mahdism teachings can be efficient and effective in order to create an Islamic civilization. The deviant movements, with various tricks, seek to gradually change and distort the teachings of Mahdism by influencing the contexts of these teachings. Sometimes through scientific-cultural means, such as forging and distorting the clientship teachings, and sometimes through social means such as creating chaos and conflict under the name of Shiites and Mahdism. In this paper, with a descriptive0analytic method, and by using the results of library and field research on the subject matter of deviant movements, we investigate some of the common and effective strategies of infiltration graphically. Some of the results of research on the consequences of infiltration strategies of the deviant movements are as follows: infiltrating with various psychological, sociological means and making personality changes in people and employing them with seemingly Mahdavi missions, in order to achieve macro-deviant goals, creating despair and social rifts, transforming seeking justice into oppression and violence and monopoly and denying the unifying components of representation and vicegerency to achieve sectarian goals.
Machine summary:
در این جستار، بر اساس بسترهایی که در آموزه مهدویت وجود دارند، راهکارهای نفوذ جریانهای انحرافی را تحلیل و سه نمونه از آموزههای مهم را بررسی میکنیم: انتظار و زمینه سازی ظهور؛ حکومت واحد جهانی؛ تجدید سنت پیامبر در سنت مهدوی (در مناسک و عبادات و عرفان).
علی محمد باب که مدعی مهدویت و سپس نبوت بود، با استناد به این روایت، آموزهها و عقاید ناصحیح خود را به عنوان «دین جدید» مطرح کرد؛ مبنی بر این که چون وی دارای امامت و نبوت است، دین جدیدش هم نسخ کننده اسلام است (سهراب، بیتا: ص329-340).
سپس با همین نگاه، انتظار را شکل داد و امروز میتوان به راحتی چشمانداز آینده این جریان را بیان کرد که برای تقویت جایگاه خود در بین قشرهای مختلف و مقدس نماها و با توجه به فضای عمومی جامعه و مشکلات موجود، چگونه جای پا محکم کرده و توانسته است دیدگاهها و نظریاتی ارائه کند که اساس نظام ولایت فقیه را با سوال مواجه و نوع دیگری از انتظار و ولایت مداری مهدوی را به متون دینی منتسب کند و این مسئله خود، بروز انحرافات و تشدید تنشها و مخاطرات حاصل از نفوذ را موجب میشود (علیانسب، 1390: ص87).