Abstract:
نوشتۀ حاضر برآن است با اتکا به مستندات برون متنی و درون متنی معلوم کند که کاتب و مولّف دست نویس حاضر، از عزّالدّین عبدالعزیز کاشی شاعر، نویسنده و کاتب اواخر قرن هفتم و ابتدای قرن هشتم ه. ق است. با جستجوی اشعار مولّف در جنگها و سفینههای مختلف برخی از اشعار وی در روضةالنّاظر، نزهةالخاطر و مقدمة رسالة قلمیّه تحت عنوان مولّف یافت گردید که این دست نویس به خط و همّت عزّالدّین عبدالعزیز کاشی تالیف شده است. آغاز و انجام این نسخة خطی افتادگی دارد. در این جنگ ادبی شعر شاعران معروف (فردوسی، دقیقی، اسدی طوسی، خاقانی، حافظ، متنبّی، ابونواس و...) و گمنام (شمس کاشی، صاینالدّین تبریزی، صدرالدّین اشنوایی، توره پشتی، یوسفی، رستمی و...) درج گردیده که در نوع خود نویافته و بیسابقه است و همچنین ضبط متفاوتی از اشعار شاعران با نام یافت میشود که میتواند در تصحیح انتقادی متون نظم به عنوان ماخذ موثّق در اختیار ادب پژوهان قرار بگیرد.
Machine summary:
یا غزلی شش بیتی در فصل اوّل باب دوم همین دست نویس «در وصف المکتوب و الکاتب و ما صدر عن المخاطب» ذیل عنوان «مؤلّف» آمده است که با این دوبیت شروع و ختم میشود: ای نکو سیرت نکو منظرمشتمل بر فنون لطف رسید روشنائی چشم و نور بصربه کمین بنده کمترین چاکر (برگ107) که فقط سه بیت از غزل مانحن فیه در برگ 119 روضة النّاظر و نزهة الخاطر کاشی ثبت شده است.
» (حکیمیان،1351: 62) اخوانیّات عزّالدّین کاشی با سیّدگلستانه در برگ 167 این نسخة خطّی این گونه ضبط شده است: عزّکاشی: چنان کسی به چنین کسی التفات کندز حال غم زدگانت چه غم چنانکه توییبه آفتاب جمالت که قبله گاه دلستزجان کند دل بیچاره بندگیت چنانکوگر تو عار نداری و عیب نشماری نظر به حال چنین چاکری گريت کندکجا ز اوج ثریا غم ثریت کندکه گر جناب تو یک ذرّه التفات کندهوای چارۀ بیچارگان بسیت کندبه خاک پای محبّت که سر فدات کند سیّد گلستانه در جواب: سر از نشاط بزرگی برآسمان سایمچو مایلی به همه کس توقّعست مرا اگر به جانب این بنده التفات کندکه میل صحبت ما نیز گه گهیت کند و له: هزار جان گرامی دلم فدات کندز روی لطف و مروّت ز راه فضل و کرمو گر تو یاد نیاری زمن عجب نبود شکسته وار گرم لطفت التفات کندبپرس حال ضعیفان اگر کرات کندچنان کسی به چنین ناکسی التفات کند در دیباچۀ رسالة قلمیّه فارسی کاشی، 5 بیت از «عزّالدّین عبدالعزیز کاشی» این گونه آمده است: روان و تروتازه چون آب حیواندلا رای همچون گل نو شکفتهچو باغ بهشت از فنون لطایف نظرگاه دیده چو ارتنگ مانیکوعد الحبیب و غضّ الرقیب خوش و خوب و خرّم چو روز جوانیطرب زای همچو می ارغوانیفروزنده در وی چراغ معانیروان بخش چون چشمه زندگانیو وصل الغوانی و نیل الأمانی (عمادي حائری، 1383: 391) غزل بالا به جز بیت آخر عربی بدون اختلاف واژگان در برگ 108 این جُنگ ضبط شده است.