Abstract:
ادوارد سعید در «شرق شناسی» ویژگیهای گفتمانی آن بخش از دانش را توضیح میدهد که در قرن نوزدهم توسط محققان، سفرنامه-نویسان، شاعران و رماننویسان پدید آمد، دانشی که عملاً شرق را نه به عنوان جامعه و فرهنگی که بر اساس خود عمل میکند، بلکه همچون مخزنی برای دانش غربی ساخت.این مقاله بر مبنای نظریات پسااستعماری(با تاکید بر آرای ادوارد سعید ) و با استفاده از روش تحلیل گفتمان به بررسی سفرنامههایی میپردازد که جغرافیای فرهنگی کرمانشاه را مورد توصیف قرار دادهاند. هدف این پژوهش شناخت کرمانشاهی است که در آثار شرق-شناسان معرفی شده است.به عبارتی به این دلیل که مطالعات موجود جنبه کلی داشته و هیچگاه مناطق مختلف به صورت مستقل و محلی مورد بررسی قرار نگرفته است، بر آنیم که به شکلی بومی کلیشههای شرقشناسانه به کار رفته در متون و نوشتههای غربی در خصوص منطقهی کرمانشاه را از طریق روش تحلیل گفتمان مورد کنکاش قرار دهیم. یافتهها حاکی از تسلط لایههای مضاعفی از سویههای شرق شناسانه نسبت به منطقه کرمانشاه است زیرا هم شامل مواردی است که به ایرانیان داده شده و هم شامل صفاتی است که به کردها(به دلیل داشتن جمعیت کردزبان) نسبت داده شده و هم خصایص اعراب(به دلیل هم مرز بودن و داشتن عبور و مرور سهل و فراوان با اعراب) را در خصوص مردم منطقه به کار بردهاند.
Machine summary:
کرمانشاه در گفتمان شرق شناسي : تحليلي پسااستعماري زهرا کراني، عضو هيات علمي گروه علوم سياسي دانشگاه پيام نور(نويسنده مسئول ) * قدرت احمديان ، استاديار گروه علوم سياسي دانشگاه رازي سياوش قلي پور، استاديار گروه جامعه شناسي دانشگاه رازي چکيده ادوارد سعيد در «شرق شناسي » ويژگي هاي گفتماني آن بخش از دانش را توضيح مي دهد که در قرن نوزدهم توسط محققان ، سفرنامه نويسان ، شاعران و رمان نويسان پديد آمد، دانشي که عملا شرق را نه به عنوان جامعه و فرهنگي که بر اساس خود عمل مي کند، بلکه همچون مخزني براي دانش غربي ساخت .
به عبارتي به اين دليل که مطالعات موجود جنبه کلي داشته و هيچ گاه مناطق مختلف به صورت مستقل و محلي موردبررسي قرار نگرفته است ، اين مقاله بر آن است که به شکلي بومي کليشه هاي شرق شناسانه به کاررفته در متون و نوشته هاي غربي در خصوص منطقه ي کرمانشاه را از طريق روش تحليل گفتمان مورد کنکاش قرار دهد.
ادوارد سعيد به عنوان مهم ترين نظريه پرداز گفتمان پسااستعماري نشان داده است که ويژگي هاي معدودي هستند که به مکررا در متن هاي مربوط به کشورهاي استعمار شده يا درگير در نوعي رابطه استعماري ظاهر مي شوند و اين ويژگي را نمي توان به باورهاي يک مؤلف نسبت داد، بلکه بيشتر ناشي از نظام هاي اعتقادي کلاني هستند که توسط چارچوب هاي گفتماني ساختاريافته اند و از طريق روابط قدرت موجود در امپرياليزم ، برخوردار از اعتبار و نفوذ شده اند.