Abstract:
در باب حقّانیّت و نجات بخشی پیروان ادیان، پیوسته سه رویکرد کلی کانون توجه بوده است: انحصارگرایی، کثرتگرایی و شمولگرایی. کثرتگرایی دینی به عنوان یک دیدگاه در قرن بیستم متولد شد، اما ریشههای آن را میتوان در برخی سخنان پیشینیان از جمله عرفای مسلمان پیدا کرد. یکی از این افراد، جلالالدین محمدمولوی است که مواضع مبهمی به او نسبت داده میشود. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی با محوریّت سخنان مولانا و بهرهگیری از دیدگاههای مولویپژوهان به داوری پرداخته و به این نتیجه رسیده است که با وجود قرائن متعدد بر انحصارگرایی، شمولگرایی و کثرتگرایی در کلام ایشان، حکم کلی و مطلق به انحصارگرا یا کثرتگرا بودن وی در نجاتبخشی پیروان ادیان ناموجّه است. وی حقیقت را یکی میداند چون از زوایای گوناگون نگریسته شود، متفاوت مینماید. محجوب بودن چهره واقعی حقیقت، محدودیتهای قوای ادراکی از جمله علل بروز اختلاف دیدگاهها است. مولانا دیانات الهی را نوری واحد میداند که از چراغهای مختلف پرتوافشانی میکنند و فرق واقعی ندارند و همه نجاتبخش هستند، اما در مقام حقّانیّت، اسلام را واجد حقّانیّت برتر و در مواردی حقمطلق میبیند.
With regard to the legitimacy and salvation of the religious followers, three general approaches have always been the center of attention: Exclusivism, pluralism, and inclusiveness. Religious pluralism was born as an approach in the twentieth century, but its roots can be found in some of the speeches of the ancients such as Muslim mystics. One of them is Jalal o din Mohammad Maolavi (Jalal ad-Din Muhammad Rumi) to whom ambiguous positions are attributed. This research has been done through analytical-descriptive method focusing on Mawlana’s words and using the views of scholars who study Mawlana. The results show that despite the numerous evidences of exclusivism, inclusiveness, and pluralism in his words, the general and absolute verdict that he is an exclusivist or pluralist is unjustified in rescuing the religious followers. He believes that the truth is one. It seems different because people look at it from the different angles. The unobtrusiveness of the true reality and the limitations of the perceptual powers are the reason of the different opinions. Mawlana believes that divine religions are one light radiated from different lights and there are not any differences between them. All of them rescue people’s life. But regarding legitimacy, he considers Islam as having superior legitimacy and in some cases as the absolute truth.
Machine summary:
ايـن پژوهش با روش تحليلي- توصيفي با محورّيت سخنان مولانا و بهـره گيـري از ديـدگاه هـاي مولـوي پژوهان به داوري پرداخته و به اين نتيجه رسيده است که بـا وجـود قـرائن متعـدد بـر انحصـارگرايي، شمول گرايي و کثرت گرايي در کلام ايشان ، حکم کلي و مطلق به انحصارگرا يـا کثـرت گـرا بـودن وي در نجات بخشـي پيـروان اديـان ناموّجـه اسـت .
» (رشـاد، ١٣٩١: ١٥٨) حـق اسـت ، امـا بـا ايـن پرسش ها مواجه است که آيا انتساب مدعاي انحصارگرايي به مولانـا از همـين تمثيـل و تشبيه ها برنميآيد!!!؟ آيا براي اثبات انحصارگرا بودن مولانا منبعي ديگـر غيـر از همـان منابعي که مدعي کثرت گرا براي اثبات مدعايش استفاده کرده است ، وجـود دارد؟ آيـا بر فرض انحصارگرا خواندن مولوي همين سخن -تمثيل و تشـبيه فقـط مـيتوانـد بـراي تقريب به ذهن و تسهيل فهم مدعا، مناسب باشد، اما هرگز صـحت مـدعا را اثبـات نمـي کند- را نميتوان دليل ناکارآمدي ادعاي مطرح شده دانست ؟!!!
مولانا به طور شفاف و با بيان صريح به سبک متکلمان و فيلسـوفان بـه داوري در بـاب حقّانّيت و نجات بخشي اديان نميپردازد و مدعا اين نيست که مولوي مسأله کثرت گرايي را با تمام مقدمات و اصول و مباني کلامي، فلسفي و معرفت شناختي مطـرح کـرده ، بلکـه مدعاي آن است که با تأمل در کلام او و سنجش صدر و ذيل و جوانب گوناگون سـخنان وي هرگز نمـيتـوان مولانـا را انحصـارگرا دانسـت .