Abstract:
خاطرهنوشتهای جنگ، با ویژگیهای منحصربهفردشان، هرچند از منابع تاریخ جنگ محسوب میشوند، غالباً در دستهای متمایز از منابع و متون تاریخی طبقهبندی میشوند. این مسأله به ویژگیهای رواییِ خاص این آثار مربوط میشود، چنانکه در آنها مرز میان تاریخ و ادبیات همواره در نوسان است. در این پژوهش، بهمنظور شناخت ویژگیهای روایی و مؤلفههای حاکم بر روایتپردازی خاطرات جنگ، و همچنین بهمنظور بررسی فرضیه امکان دستیابی به الگویی بنیادین در روایت این خاطرات، سه خاطرهنوشت از خاطرات دفاع مقدس (بابانظر، یکی از این روزها به بلوغ رسیدم و چزابه) بهعنوان زمینه بررسی موردی انتخاب شده و فرایندها و مؤلفههای مؤثر در روایتپردازیِ این آثار، بر مبنای نظریه ساختارگرایی، بررسی و تحلیل شده است. نتایج این تحقیق، نقش بنیادین الگوهای ذهنی و همزمانی (Synchronic) در شکلگیری «روایت» خاطرات جنگ را نشان میدهد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و دادهها به روش کتابخانهای گردآوری شده است.
Machine summary:
این مسأله اهمیـت مطالعـه «روایـت » در خـاطرات جنـگ را نشان میدهد، چنان که باید تبیین شود که آیا روایت خاطرات جنگ ، همچون نوشـته هـای مورخـان ، روایتی صرفاً تاریخی است ؟ با توجّه به این که خاطرات جنگ زمینـه ای تـاریخی دارد، آیـا مـیتـوان ساختارهای همسان و هم زمانی (= غیرتاریخی) را از «روایت ِ» خاطره نوشـت هـای جنـگ اسـتخراج 011 کرد؟ دراین صورت ، «روایت ِ» این خاطره نوشت ها براساس چه سـاختارهایی شـکل گرفتـه اسـت ؟ و این ساختارها چه ارتباطی با الگوها و پدیدارهای ذهنی دارند؟ براین اساس ، در این پژوهش ، بر مبنای رویکرد ساختارگرایی و با الگو گرفتن از ریخت شناسـی پراپ ، با مبنا قرار دادن سه خاطره نوشت از خاطرات جنگ تحمیلی، درپـی تبیـین نقـش فراینـدهای مؤثر در تکوین روایت خاطره نوشت های جنگ هستیم .
مرکزیت ذهن (ذهن راوی)، در تکوین روایت ها (از جمله روایـت خـاطرات جنـگ )، باعـث شـده است تـا «خـود» (مـنِ راوی)، بـه عنـوان سـاختار ادراکـی و شـناختی مرکـزی در انسـان ، در مرکـز روایت پردازی خاطره نوشت ها قرار بگیرد، طوری که راوی و کنشگری هـای او ـ ولـو ایـن کـه فـردی حاشیه ای و کم تأثیر در رویدادهای جنگ و جبهه بوده باشدـ در مرکـز روایـت پـردازی خـاطره قـرار می گیرد و گزینش عناصر روایی از میان عناصـر متکّثـرِ تـاریخی بـر مبنـای موقعیـت مرکـزی راوی صورت میگیرد، چنان که ، در تمام ریخت های استخراجی از خاطرات مورد بررسی، راوی بـه عنـوان «قهرمان » و حتی «نجات بخش » کنشگری میکند، و این باعث شده است که ساختار روایی خـاطرات با مرکزیت راوی (=قهرمان )، و بر مبنای الگوی قهرمانی و اََبرمردی شکل بگیرد.