Abstract:
اقتصاد معاصر علیرغم ادعای جهانشمولی، به دلیل ابتنای بر ارزشهای سرمایهداری نمیتواند الگوی بلامنازعی برای جوامع اسلامی باشد؛ به همین دلیل دانشمندان اقتصاد اسلامی در صدد برآمدند نظریهپردازی خود را بر مبنای ارزشهای اسلامی انجام دهند. این مقاله به روش تحلیلی نشان میدهد برای ورود ارزشهای اسلامی در نظریات اقتصادی باید شیوهای نظاممند را در پیش گرفت و به تفکیک کاربرد ارزش در بخشهای مختلف اقتصاد توجه نمود. فرضیه مقاله این است که ورود ارزشها در نظریات اقتصاد اسلامی با توجه به تفکیک میان اهداف اقتصادی و ساختارهای تأمینکننده این اهداف در بخش اقتصاد هنجاری، قواعد رفتاری مطلوب در بخش اقتصاد اثباتی و توصیههای سیاستی در بخش اقتصاد تدبیری قابل بیان میباشد. به این ترتیب که ابتدا ارزشهای اسلامی، اهداف نظام اقتصادی اسلام را تعیین میکنند. سپس برای حفظ وضع موجود یا تغییر آن جهت دستیابی به این ارزشها، باید ساختارهای متناسب شکل گیرد. تعیین الگوی رفتاری مطلوب عاملان اقتصادی، کارکرد ارزشهای اسلامی در بخش اقتصاد اثباتی میباشد. در پایان بر اساس ساختار پذیرفتهشده در اقتصاد هنجاری و الگوی تعیینشده در اقتصاد اثباتی، سیاستهای لازم در اقتصاد سیاستی تجویز میشوند و مورد ارزیابی قرار میگیرند.
Contemporary economics, despite its claim to be universal, cannot be an indisputable model for Islamic societies because it is based on capitalist values. For this reason, Islamic economists sought to theorize based on Islamic values. This article shows analytically that for the introduction of Islamic values in economic theories, a systematic approach should be taken and attention should be paid to the application of value in different sectors of the economy. The hypothesis of the article is that the entry of values in the theories of Islamic economics can be expressed by considering the distinction between economic goals and the structures that provide these goals in the normative economics sector favorable behavioral rules in the positive economics sector and policy recommendations in the prudential economics sector. In this way Islamic values first determine the goals of the Islamic economic system. Then in order to maintain the status quo or change it in order to achieve these values appropriate structures must be formed. Determining the optimal behavioral pattern of economic agents is the function of Islamic values in the positive economy sector. Finally, based on the accepted structure in normative economics and the model set in positive economics the necessary policies in political economy are prescribed and evaluated.
Machine summary:
ک به : کهف ، ١٣٨٥، ص ١٦٢-١٦٩) و منطبق با اهداف اين مقاله ، مي توان اقتصاد اسلامي را دانشي مبتني بر مباني ، پيش فرض ها يا ادعاهاي ارزشي اسلام دانست که با طراحي نظام تأمين کننده اين ارزش ها و تحليل رفتار عاملان اقتصادي ، سياست هاي لازم را جهت تحقق ارزش هاي اسلامي در جامعه تدوين مي نمايد و زمينه را براي نيل افراد جامعه به کمالات انساني فراهم مي سازد.
در اين ميان آنچه بايد مورد توجه اقتصاددانان اسلامي قرار گيرد نحوه صحيح نظريه پردازي اقتصادي بر اساس ارزش هاي اسلامي است ؛ درحالي که مطالعات درباره ارزش ها و اقتصاد اسلامي در اکثر موارد به توصيف اقتصاد مبتني بر ارزش هاي اسلامي اکتفا کرده اند؛ براي نمونه ، سبحاني (١٣٩٧) به ضرورت بررسي سيستمي اقتصاد اشاره کرده و ساختار سيستم اقتصادي اسلام را مشتمل بر انتظارات و انگيزه ها، شکل سيستم و محتواي سيستم مي داند.
توکلي (١٣٩٨) مباني ارزش شناختي اقتصاد اسلامي را به طور خلاصه بيان داشته که در آن ٧ به ورود نظام مند ارزش ها در نظريات اقتصاد اسلامي نيز اشاره کرده است ؛ اما مسيري که وي ترسيم کرده با نواقصي همراه است و نياز به تکميل دارد؛ از جمله اينکه ميان بخش هاي سه گانه اقتصاد تفکيک دقيقي صورت نگرفته و ارزيابي خروجي نظام اقتصادي نيز مورد توجه قرار نگرفته است .
ايشان علاوه بر اينکه بخش اثباتي اقتصاد را ناديده گرفته ، از تأثر بخش هنجاري از بخش سياستي نيز غفلت کرده و در واقع رابطه يک سويه اي را بيان داشته است ؛ حال آنکه براي دستيابي به نتايج مطلوب در ارزش باري نظريات اقتصاد اسلامي بايد روابط متقابل بخش هاي مختلف اقتصادي مدنظر قرار گيرد.