Abstract:
اگر روابط اجتماعی شاعر را به دو دستة رابطه با مردم و روابط با دیگر شاعران
تقسیمبندی کنیم، پرداختن به هر یک از این دسته ها اهمیت و جذابیت خاص
خود را خواهد داشت. شاعر در جایگاه هنرمندی که به لحاظ روحی
حساسیت ها و ویژگیهای خاصی دارد همواره در ایجاد ارتباط با دیگران شرایط
ویژه ای را داراست.
محمدحسین شهریار در گستره شعر معاصر تنها شاعری است که در بیشتر
قالبهای شناخته شده به دو زبان فارسی و ترکی آثار درخشان بسیار دارد.
شهریار به دلیل مهاجرت های زیاد و زندگی در شهرهایی از جمله سبز وار،
نیشابور، مشهد و تهران طبعا باعث آشنایی و رابطة وی با شاعران زیادی
گردیده است. همعصری او با شاعران بزرگ معاصر که بعضا به شدت نظرات
متفاوتی را داشته اند، اهمیت پرداختن به نوع رابطه و کیفیت ارتباط وی را با
این شاعران بیشتر میکند.
در این نوشته سعی کردهایم روابط شهریار را با تعدادی از شاعرانی که
نظرات موافقی با وی دارند نظیر نیما یوشیج و هوشنگ ابتهاج بررسی کنیم و
نیز به سراغ رضا براهنی برویم که نظراتی کاملا مخالف با شهریار داشته است
و نهایتا به تاثیرات و حضور آنان در شعرهای شهریار بپردازیم.
Machine summary:
در حوزۀ شعر، شهریار عقاید خاص خویش را داشت و اغلب خود را در قالب جریانها و تعاریف معمول زمانه قرار نمیداد، بلکه سعی داشت بر اساس باورهای شخصی به شیوهای از شعرسرایی برسد که الزاماً تابع تعاریف قراردادی و شناخته شده که عموماً برگرفته از مکاتب غربی بود، نباشد؛ بنابراین در برخورد با آثار دیگر شاعران به ویژه شاعران نوپرداز نگاهی انتقادی داشت و معتقد بود این نوع شعر در ایران هنوز به کمال نرسیده، بنابراین آثار موجود از شاعران نمیتواند بیانگر شاخصههای شعر نو یا شعر آزاد باشد.
هنگامیکه دنبال یافتن خانه شهریار بودند، غزل معروفی میسازند که مطلعش این است: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} وقتی پس از زحمات فراوان خانه استاد شهریار را پیدا میکند، در را میزند شهریار خود در را باز میکند و تا سایه را میبیند او را در آغوش کشیده و این مصرع از بیت خواجه حافظ را میخواند: دیدار شد میسر و بوس و کنار هم و سایه فیالبداهه میگوید: از شهر گله دارم و از شهریار هم در هر صورت، فردای همان روز که شهریار ایشان را بدرقه نمود و از هم جدا شدند، یک صحنه فراموش نشدنی بود.
بنابراین با توجه به علاقه شهریار به نیما و سایه و همچنین نکاتی که در نامه به سایه در تجلیل از نیما و نوپردازان نموده است، میتوان نتیجه گرفت که با اینکه او خود را غزلسرا میدانست، اما نسبت به تحولات در عرصه شعر فارسی بی تفاوت نبود و حضور و بررسی این سه تن از شاعران که در این نوشته به آنها پرداخته شد، نشان میدهد در نظر شهریار دارای جایگاهی والا بودهاند.