Abstract:
این سرمایه ها احترامی است که او به مقدسات قائل است چون : مسجد
مکتب آموزگاران و در درجه اول ستایش خداوند سبحان یا خدایی که خالق
همه این زیبایی هاست تکثرات نعمات الهی چون دمیدن عید و بیداری
طبیعت نوروز به فارسی عید عربی بایرام به ترکی و صوت اذان برای قیام
انسان علی الخصوص در منظومه حیدر بابا یه سلام ستایش چشمه ساران
گل ها و آتش تنورهای نان پزی آسمان وافق های دو ر لباس های نوروزی
دختران جوان آداب و رسوم عروسی سوگواری ها مراسم روستا احترام و
محبت به مادر بزرگ و بی قراری ها و قرآن خواندن ها برای بزرگان و اموات و
رفتگان از دنیا و حفظ زیبایی های طبیعت و فصول و ماه های سال به عنوان
پدیده های آفرینش الهی.
Machine summary:
فرازهایی از سرمایههای اجتماعی شعر شهریار فریده ترابی عصر 1 چکیده این سرمایهها احترامی است که او به مقدسات قائل است چون: مسجد ـ مکتب ـ آموزگاران و در درجه اول ستایش خداوند سبحان یا خدایی که خالق همه این زیباییهاست تکثرات نعمات الهی ـ چون دمیدن عید و بیداری طبیعت نوروز به فارسی عید عربی ـ بایرام به ترکی و صوت اذان برای قیام انسان علی الخصوص در منظومه حیدر بابا یه سلام ـ ستایش چشمه ساران ـ گلها و آتش تنورهای نان پزی آسمان وافقهای دور ـ لباسهای نوروزی دختران جوان آداب و رسوم عروسی ـ سوگواریها ـ مراسم روستا احترام و محبت به مادر بزرگ و بیقراریها و قرآن خواندنها برای بزرگان و اموات و رفتگان از دنیا و حفظ زیباییهای طبیعت و فصول و ماههای سال به عنوان پدیدههای آفرینش الهی.
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی ازین باد ارمدد خواهی چراغ جان بر افروزی و یا: ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی مرواد از یادت و: روزه یکسو شد و عید آمد دلها برخاست میزخمخانه به جوش آمد و میباید خواست نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی که بسی گل بدمد خفته تو در گل باشی دیوان حافظ به اهتمام – محمد قزوینی – دکتر قاسم غنی شهریار در منظومه حیدربابایه سلام از مراسم نوروز و آداب و رسوم و شبهای چهارشنبه سوری و شال انداختن از روزنههای سقف خانههای روستا شال ایستدیم منده اوده آغلادیم بیر شال آلدیم تز بلیمه باغلادیم قاشدیم شالی غلام گیله سالادیم فاطما خالا منه جوراب باغلادی خان نننی یادا سالیب آغلادی کسانی که سوگوار بودند مراسم شال اندازی را انجام نمی دادند و در آن سال مادربزرگ شهریار فوت کرده بود و به علت بچگی و سن کم خود این نکته را درک نمی کرد و اصرار در انداختن شال میورزید.