Abstract:
این مقاله به بررسی سیمای پرندگان در دیوان اشعار شهریار پرداخته است. پس
از استخراج نام پرندگانی که در دیوان شهریار از آنها سخن به میان آمده است،
به تعاریف علمی و ظاهر ی آنها ، سپس به معا نی و مفاهیم نماد ین این
پرندگان، که با ویژگیهای طبیعی آنها پیوند ناگسستنی دارد، اشاره شده است.
و نیز آموزه های دینی، فرهنگی، و اساطیری که در طول زمان در پیرامون اسامی
بعضی از این پرندگان شکل گرفته است، و مفاهیم ویژهای که شهریار از آنها
ارائه میکند، مورد بررسی قرار گرفته است . شهر یار با توجه به این که
سمبولیسم (نمادگرایی) در ادبیات ما انعکاس ویژهای دارد، در این سبک طبع
آزمایی کرده است و با توجه به دلبستگی او به جریان رمانتیسم، عناصر زیبا ی
نمادین، همراه با تصویر های زنده و ابداعی شهریار در چنین بستر ی پرورده
شده است.
Machine summary:
بلبل بلبل، پرندهای جزو راستهی گنجشکان، آوازی دلکش دارد (معین: 1371، 1/741) هزار دستان که به آواهای رنگارنگ بانگ کند نامهای دیگر آن، مرغ زندخوان، شباهنگ، مرغِ شب خوان، مرغ صبح(مکری: 1361، 67) این واژه در جای جای دیوان شهریار آمده است و پرندهای است که شهریار بیشتر از بقیهی پرندگان به آن اشاره کرده است و در یک غزل نوزده بیتی با ردیف «بلبل» خود را همچون پرندهی در قفس تصوّر میکند که از شوق و هجران یار نوا سر میدهد: باغها خلوت و خالی است کجایی بلبل؟ این همه خسته و خاموش چرایی بلبل؟ ماهتاب است و شبی سرد و من این گوشه خموش همدم و هم نفسم نیست کجایی بلبل؟...
(تاجدینی: 1383، 239) جغد در دیوان شهریار نیز مانند سایر ملل نماد شومی و بد یُمنی است: بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم (شهریار، 1371: 1/115) سرود فروردین سر کُن به ساز بلبلان بگذار که بوم شوم غم با شیون شهریور اندازیم (همان: 2/826) ببین به قصر سلاطین که فاخته زده کوکو شنو ز بام مداین که بوم برکشد آوا (همان: 1/331) 5.
غلیواج (معین: 1371، 2/1741) این پرنده در دیوان شهریار هم ردیف با زاغ به عنوان نماد جدایی، مورد نکوهش شاعر است: خزان گل نوای بلبلان را در گلو بندد که بوم است آن که با زاغ و زغن داند هم آوازی (شهریار، 1371: 1/125) خدا را بلبل دستان سرا کو؟ در این گلشن به جز زاغ و زغن نیست (همان: 1/279) بلبلان ناله که گلهای چمن عهد با زاغ و زغن میبندند (همان: 1/183) 8.