Abstract:
تمامی آفرینشهای هنری و ادبی انسان در هر دورهای در ارتباط و پیوند با یکدیگر قرار میگیرند به گونهای که با تحلیل مقایسهای میان آفرینشهای هنری و ادبی انسان در یک دوره میتوان به مؤلفههای سبکیِ مشابهی دست یافت. بررسی عملکرد دو فرآیند انتخاب و ترکیب روی محور جانشینی و محور همنشینی ابزاری است که امکان بررسی مقایسهای سبکِ تمامی متون هنری و ادبی را برای سبکپژوه فراهم میکند. در این مقاله نحوة انتخاب و ترکیب نشانهها روی «محور جانشینی» و «محور همنشینی» در شعر «صائب تبریزی» در کنار مینیاتورهای «کمالالدین بهزاد» مورد بررسی قرار میگیرد تا شیوۀ زیباییآفرینی این شاعر و این هنرمند بررسی و ویژگیهای سبکی مشترک آنها استخراج شود. نتایج حاصل از این بررسی، بیانگر عملکرد موازی دو فرآیند انتخاب و ترکیب در بسامدی نزدیک به هم است که کاربرد این دو فرآیند در کنار یکدیگر منجر به ایجاد پیچیدگیهایی در شعر صائب و مینیاتورهای بهزاد شده است.
all the artistic and literary creations of human are related to each other in every period. In a comparative analysis between the artistic and literary creation of man in a period, the same stylistic features can be achieved. The extraction of common stylistic features Between different types of arts needs tools that examine all kinds of artistic and literary creations. The study of the performance of the two processes of selection and composition on the syntagmatic axis and paradigmatic axis is a tool that provides a comparative study of the style of all literary and artistic texts for the Researcher. In this paper, the way of the selection and combination of the signs on the syntagmatic axis and paradigmatic axis in the poetry of "Saeb Tabrizi" along with the miniaturists of the artist Kamal al-Din Behzad, is examined to extract their common stylistic features from the perspective of Linguistics. The results of this study indicate the parallel function of two selection and composition processes in frequency close to each other that the application of these two processes together lead to complications in Behzad's miniatures and Saeb's poetry.
Machine summary:
تحليل مقايسه اي اشعار صائب تبريزي با مينياتورهاي کمال الدين بهزاد براساس نظريۀ قطب هاي استعاري و مجازي ياکوبسن سميه آقابابايي استاديار، زبان و ادبيات فارسي ، دانشگاه علامه طباطبائي ، تهران ، ايران چکيده تمامي آفرينش هاي هنري و ادبي انسان در هر دوره اي در ارتباط و پيوند با يکديگر قرار ميگيرند به گونه اي که با تحليل مقايسه اي ميان آفرينش هاي هنري و ادبي انسان در يک دوره ميتوان به مؤلفه هاي سـبکيِ مشابهي دست يافت .
(١٣٧٥)، مجموعه مقالات بهزاد (١٣٨٣) و مجموعـه مقـالات نگـارگري مکتـب اصـفهان (١٣٨٥)، شايسته فر (١٣٨١)، ماه وان و ياحقي (١٣٨٩)، قليچ خاني (١٣٩٣)، و پـژوهش هـاي افرادي در زمينۀ سبک هندي و اشعار صائب چون حـائري (١٣٩٠)، درياگشـت (١٣٥٥) و پژوهش هاي بسيار ديگـري کـه در ايـن دو زمينـه صـورت گرفتـه انـد، هـيچ يـک روش و ابزاري يکسان براي مقايسۀ سبک در تمامي آفرينش هاي ادبي و هنري انسان ارائـه نکـرده اند.
همچنين به کار رفتن تشبيه مرکبِ عقلي- حسي مصراع اول به مصراع دوم کـه ادات تشبيه نيز در آن ذکر شده است و صنعت مراعات النظيـر ميـان «خطـر»، «دريـا»، «کشـتي» و «بيکناره »، واج آرايي در واج هاي /b/،y/ /،d/ / و /r/ و تکرار واژة «بـه » سـبب شـده اسـت که اين عناصر در مجاورت با يکديگر عمل کنند.