Abstract:
انقلاب اسلامی ایران که مهمترین جنبش اسلامی معاصر و موثرترین رخداد نیم قرن اخیر میباشد، متفکران شرق و غرب عالم را متوجه خویش ساخته است. ویژگیهای مکتبی و منحصربهفرد نظام توحیدی جمهوری اسلامی، بنیان دانش و تیوریهای سکولار را به چالش کشید و معادلات پژوهش در علوم اجتماعی، بهویژه دانش سیاسی را با بحران مواجه ساخت. تمایز و تضاد مبنایی، روشی و بومی دانش سیاسی متعارف با نظام توحیدی، سبب ناکارآمدی رهیافتهای روششناختی آن در تحلیل تحولات جمهوری اسلامی ایران گردیده و متاسفانه این نارساییها، ساحت جهانی نهضت امام را تحریف و جهانگستر شدن تمدن اسلامی را دچار وقفههای طولانی کرده است. لذا در این نگاره، علل اصلی نارسایی روشهای متعارف با تکیه بر روش تحلیلی مقایسه ای، مورد مداقه قرار گرفته و به تناسب، اشاراتی به روش مطلوب شده است تا نقصان ماهوی روششناسی دانش سیاسی سکولار در تحلیل تحولات جمهوری اسلامی مبرهن گردد.
The Islamic Revolution of Iran, which is the most important contemporary Islamic movement and the most influential event of the last century, has attracted the attention of Eastern and Western thinkers of the world. The unique features of the Islamic Republic's monotheistic system challenged the foundation of secular theories, as it challenged the equations of the social sciences, especially political science. The fundamental, methodological and indigenous contradiction of the existing political science with the monotheistic system, has caused the methodological inefficiency of this system in analyzing the developments of the Islamic Republic of Iran. Unfortunately, these shortcomings distort the global arena of Imam Khomeini's movement and has delayed the globalization of Islamic civilization. Using a descriptive-analytical method, this paper studies the main reason for the inadequacy of existing methods in political science. Furthermore, to show the essential shortcomings of the methodology of secular political science in analyzing the developments of the Islamic Republic, this paper has provided the foundations of the desirable intellectual system.
Machine summary:
تمایز و تضاد مبنایی، روشی و بومی دانش سیاسی متعارف با نظام توحیدی، سبب ناکارآمدی رهیافتهای روششناختی آن در تحلیل تحولات جمهوری اسلامی ایران گردیده و متأسفانه این نارساییها، ساحت جهانی نهضت امام را تحریف و جهانگستر شدن تمدن اسلامی را دچار وقفههای طولانی کرده است.
لذا در این نگاره، علل اصلی نارسایی روشهای متعارف با تکیه بر روش تحلیلی ـ مقایسه ای، مورد مداقه قرار گرفته و به تناسب، اشاراتی به روش مطلوب شده است تا نقصان ماهوی روششناسی دانش سیاسی سکولار در تحلیل تحولات جمهوری اسلامی مبرهن گردد.
ازجمله اینکه: نظام معرفتی چه تأثیری در روششناسی دارد؟ آیا دانش سیاسی متعارف میتواند واقعیت انقلاب اسلامی را نمایان سازد؟ نقش دانش بومی برای شناخت تحولات هر کشور به چه میزان بوده و چه تأثیراتی بر روششناسی دارد؟ آیا پارادایمهای غالب «اثباتگرایی و تفسیرگرایی» در دنیای علم، ظرفیت شناخت و تحلیل تحولات جمهوری اسلامی ایران را دارند؟ فرضیۀ تحقیق حاضر این است که تحلیل واقعبینانه و کامل از تحولات جمهوری اسلامی ایران، اقتضای شناخت کامل مبانی، پیشفرضها، اهداف، بهویژه روششناسی متناسب با آن را دارد که در دانش سیاسی متعارف نیست و متدلوژی متداول در غرب و شرق، که آلوده به سکولاریزم و لائیزم است، بههیچوجه توانایی تحلیل تحولات جمهوری اسلامی ایران را نداشته و نخواهد داشت؛ چراکه تحولات دو جامعه متفاوت با زیربناهای مختلف و بلکه متضاد را نمیتوان با کمک روشها و معیارهای یکسان تفسیر و تحلیل کرد.