Abstract:
گلستان سعدی یک اثر روایی است که از تکنیکهای مختلف زمان روایی، جنبههای مختلف به لحاظ محتوایی، آموزشی، تربیتی، خلاقیتهای زبانی، کوتاهی، تحریکپذیری و ایجاد حس کنجکاوی در مخاطب، مفاهیم و موضوعات متنوع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تربیتی، نوع روایت و کنشها و واکنشها، تنوع شخصیت راوی و پرهیز از تبدیلشدن راوی به کلیشه یا شخصیت قراردادی، چگونگی زاویۀ دید، کارکرد و جنبههای بلاغی بهخوبی بهره برده است. حکایتهای گلستان به دلیل استفاده از شگرد فشردهنویسی، نغزگویی و انتقال مفاهیم به مخاطب نیز جای بحث و بررسی دارد. در اینجا سعی شده تا بر اساس محورهای مذکور حکایتهای باب ششم مورد بررسی قرار گیرد. تاکنون در مورد کتاب گلستان پژوهشهای بسیاری صورت گرفته است؛ امّا هدف در این پژوهش، بررسی ظرفیتهای روایی در گلستان سعدی بوده است که با دیگر پژوهشها و نگاههایی که به این کتاب شده تفاوت دارد و به بررسی نقش مضمون در غنیکردن کیفیت و تنوع ساختار کُنشها و رخدادهای روایی در حکایتهای آمده در باب ششم گلستان است. سعی نگارندگان بر آن بوده که ویژگیها و مؤلفههای روایی خاص حکایتهای باب ششم کتاب را از نقطهنظر ساختار و روایت موردبررسی قرار گیرد و نشان دهیم که سعدی، به لحاظ برخورداری از فهم ادبی توانسته حکایتهای کتاب خود را بر پایهها و اصول و کنشهایی بنیانگذاری کند که قرنها بعد در داستاننویسی و داستان کوتاهنویسی پایه و مبنای نگارش مدرن قرار بگیرد.
Machine summary:
گفتم: «چگونهاي در اين حالت؟ گفت: چه گويم؟!» گرهگشایی - نقطۀ اوج قياس كن كه چه حالت بُود در آن ساعت كه از وجود عزيزش به در رود جاني معلول - گرهگشایی علتی که موجب بازگشایی میشود (به تصویر صفحه مراجعه شود) علت و معلولی که موجب از بین رفتن بحران یا گره تنشزا میگردد/ نقطۀ اوج در واقع کُنش یا واکُنش حکایت بر محور رابطۀ عِلّی و معلولی استوار و در شکل گفتمانی (گفتوگوی شخصیتها یا پرسش و پاسخ مبتنی بر نمود یافتن عِلّی و معلولی) که در تقسیمبندی بالا چندین بار بیان شده است.
گرهگشایی و از بین رفتن بحران: دست بر هم زند طبيب ظريف/ چون خرف بيند اوفتاده حريف/ خواجه در بند نفش ايوان است/ خانه از پايبست ويران است/ پيرزن صندلش همي ماليد/ پيرمردي ز نزع ميناليد/ چون مخبط شد اعتدال مزاج/ نه عزيمت اثر كند نه علاج )به تصویر صفحه مراجعه شود) زاویۀ دید زاویۀ دید درونی (روایت اولشخص) اولشخص درگیر این حکایت کلاممحور است؛ به این صورت که هم درآغاز که با راوی اولشخص اتفاق میافتد، هم در میانه و پایان که حالت گفتاری و مبتنی بر کُنش و واکُنشهای گفتاری است با پایانبندی که کُنش داستانی آن زمینهساز تکوین سخن نغزی است (خانه از پایبند ویران است و اینکه در نهایت بیان "پیری را علاجی نیست" گوشزد میکند) که حکایت به آن ختم میشود.