Abstract:
نقد مقایسهیی یکی از شیوههای پرکاربرد در نقد ادبی است و به یاری آن میزان دانایی و هنرمندی دو سوی سنجش برای تعیین جایگاه آنان در حوزهی مورد بررسی آشکار میشود. شاید بتوان گفت که همین سنجشهاست که ضرورت توجه به مسألهی سرقات ادبی و نظریهی ادبی بینامتنیت را ایجاب میکند. در این مقاله یکی از حکایتهای دفترمثنوی با عنوان مأخذش در اسرار التوحید، مقایسه شده است.
نگاهی کوتاه و کلّی به حکایت و شیوه ی حکایتپردازی محمد منور و مولوی و بیان چیستی نقد مقایسهیی و سرقات ادبی و نظریهی ادبی بینامتنی، در مدخل مقاله آمده است تا زیر ساخت موضوعی مقاله و نحوه، میزان و شکل تأثیرپذیری مولوی از محمّد منور و احیاناً با واسطه از عطار در مصیبتنامهی او، مشخص گردد.بر پایه ی این سنجش است که به توانمندی مولانا در حکایت پردازی،پی می بریم
Machine summary:
بررسي ساختار و محتواي حکايتي از اسرار التوحيد و مثنوي مولوي وحيد مبشري ١ تورج عقدايي ٢ تاريخ دريافت : ٩٤/٠٨/١٠ تاريخ پذيرش : ٩٤/٠٩/٠٢ چکيده نقد مقايسه يي يکي از شيوه هاي پرکاربرد در نقد ادبي است و به ياري آن ميزان دانايي و هنرمندي دو سوي سنجش براي تعيين جايگاه آنان در حوزه ي مورد بررسي آشکار مي شود.
در اين مقاله يکي از حکايت هاي اسرار التوحيد که بر ذهن مولانا اثر گذاشته و در مثنوي او با تصرفي چشم گير مورد استفاده قرار گرفته است ، از منظر ساختار و محتوا با هم سنجيده مي شوند تا شباهت ها و تفاوت هاي آن دو مشخص شود.
هم چنان که پيش تر گفته شد اين مقايسه در دو محــور ســاختار و محتواي دو حکايــت متحدالمضمون محمد منــور و مولانا حرکت مي کند و مي خواهد مشــابهت ها و مغايرت هاي کار اين دو قصه پرداز برجسته را نشــان دهد.
او در حکايت خود از اشــخاص متفاوت براي تنوع داســتان بهره مي جويد و همــواره قصه اش را در دل قصه هاي ديگر به پيچ و تاب وامي دارد تا رنگ و روي حکايت را از ريختي باور پذير و جذاب برخوردار سازد و اين از جمله شگردهايي است که مولوي از آن در سرودن قصه هايش استفاده مي کند.
» (ميرصادقي ، ١٣٦٧: ١٥٤) کوتاهي حکايت اســرار التوحيد فضاي داستان را تنگ مي کند و مجال نمي دهد تا متناسب با موضوع و درونمايه کشمکش ايجاد شود و نويسنده بتواند از عناصر فرعي و اصلي تنه ي داستان بهره بگيرد و از آن براي انتقال مفاهيم هنري خود استفاده نمايد.