Abstract:
با شروع جنگ تحمیلی نوع ادبی به ویژه «رمان جنگ» شکل و نضج گرفت، که در طول سه دهۀ شصت تا نود با فراز و نشیب های فراوانی روبرو بوده؛ به نحوی که طی این سه دهه ضمن برخورداری از نگاه مثبت اندیش، منفی نگر و بینابین نویسندگان آنان به پدیده جنگ از لحاظ عناصر داستانی به خصوص در زمینۀ تکنیک شخصیت و شخصیت پردازی سیر تحولی به سمت تکامل پیموده است. با توجه به اهمیت این عنصرمهم داستانی و بررسی سیرتحول آن، در این مقاله با انتخاب سه رمان(نخل های بی سر،سفر به گرای 270 درجه، شطرنج با ماشین قیامت) که هریک نمایندۀ یک دهه به شمار می آیند به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. نویسندگان این رمان ها با انتخاب اشخاص و افراد مورد نظر خود به عنوان شخصیت های داستانی ضمن ایجاد انسجام داستانی، نکته های پنهان وناپیدای شخصیت ها وجامعۀ پیرامون شان را به صورت واقعی، عینی و ملموس نشان میدهند. همچنین آنان در پرداخت شخصیت های داستانی خود ازدو روش مستقیم (توصیفی) ویا غیر مستقیم (نمایشی) و یا هر دو در قالب گفتار، رفتار، توصیف قیافۀ ظاهری و نام استفاده کردهاند. یافته ها نشان میدهد، شخصیت های داستانی در دهۀ اول بیشتر قالبی، نوعی و در حد تیپ هستند در حالی که شخصیت های داستانی دو دهۀ بعد از پویایی و جامعیت بیشتری برخوردارند ودارای شخصیت های ملموس تری می باشند. رمان های جنگ دهۀ هشتاد در پرداخت شخصیت ها موفقتر عمل کردهاند و در شخصیت پردازی غیر مستقیم به عنصر گفتوگو و رفتار بیشترین توجه را داشته اند.
With the outbreak of the imposed war, a literary style especially war novel was attained, which has experienced a lot of ups and downs during 60-90 decades. As during these 3 decades having a positive thinking view, suspicion and in between by their authors to the phenomenon of war, considering the element of the story, especially characters’ technique and characterization has evolved through a changing trend. With an eye to the significance of the important story element and studying its changing trend, resurrection machine" in the essay, which each represent a decade, this story element has been analyzed. The authors of the novels choosing the considered characters and people as the story characters, creating the story coherence, has tangibly shown hidden points of these characters and their society they have taken advantage of 2 direct descriptive or indirect performing methods or both in speech, behavior, description, appearance and name, as well. Findings show the characters in the story in the first decade are more stereotypical and typical. Meanwhile the characters in the story, in the next 2 decades have enjoyed dynamism and comprehensiveness. The war novels in 80 decades have been more successful in characterization and have paid more attention to the elements of speech and behavior in indirect characterization.
Machine summary:
در اين مقاله با انتخاب سه رمان جنگ (دفاع مقدس ): نخل هاي بي سر، سفر به گراي ٢٧٠ درجه و شطرنج با ماشين قيامت به روش توصيفي_تحليلي پس از معرفي رمان ها و نويسندگان آنها طي دهۀ شصت تا نود بر اساس مقبوليت نزد خواننده (پر مخاطب بودن )، برگزيده در جشنواره ها و مجامع ادبي با رعايت تاريخ نشر و نوع نگاه به جنگ (مثبت انديش ، منفينگر و بينابين ) در دو بخش ؛ ابتدا تجزيه و تحليل شخصيت هاي رمان از نظر اصلي و فرعي، جامع و ساده ، ايستا و پويا و در بخش دوم شخصيت پردازي رمان ها از نظر شيوه مستقيم (توصيفي)، غير مستقيم (نمايشي) از طريق گفتار، رفتار، توصيف قيافۀ ظاهري و نام قرار گرفتند.
معرفي رمان نخل هاي بيسر، دومين تجربۀ نويسندگي قاسمعلي فراست است که چاپ اول آن در بهار سال ١٣٦٣ توسط انتشارات اميرکبير در شمارگان ١١٠٠٠ نسخه منتشر شد، اين رمان ١٩١ صفحه اي داراي ٩ فصل است که در واقع شرح آوارگي خانواده شش نفره شامل (پدر، مادر، خواهران : شهنار و هاجر و برادران : ناصر و حسين ) از اهالي خرمشهر است که در روزهاي آغازين جنگ ، مجبور به مهاجرت از شهر و ديار خود ميشوند.
نويسنده در اين رمان اگر چه سعي دارد تا شخصيت هاي داستان را به شکلي واقعي و ملموس همان رزمندگان خرمشهر معرفي کند اما به نظر اين توجه بيش از حد باعث لطمه به جهان داستاني رمان شده است و در نتيجه شاهد حضور شخصيت هايي هستيم که نه تنها به صورت شتاب زده معرفي ميشوند، بلکه در پايان ناتمام و در واقع نارس و کال باقي ميمانند و فرصتي براي بيان روحيات و احساسات دروني آنان نميشود و بيشتر شخصيت ها در يک سطح معرفي ميشوند.