Abstract:
بخش درخور توجّهی از آفرینش شاعرانه در خلق تصویرهای مبتکرانه و نمادین نهفته است. شاعر با ایجاد پیوند نوینی بین دو عنصر، یا با قرار دادن یک شیئ در موقعیّت و فضایی دگرگون، دست به آفرینش هنری میزند و به سیستمی از نشانهها دست مییابد؛ زیرا در این رابطهی تازه، این دو عنصر، دیگر معمولی نمینمایند و موجودیّت هر یک در پیوند با دیگری نمود مییابد. پیش از این آفرینش شاعرانه به دست شاعر، این دو عنصر، هر کدام جدا و مستقل، هستی و موجودیّت طبیعی و معمولی خود را داشتند؛ ولی با پیدایش این رابطهی تازه و قرار گرفتن در موقعیّتی دیگرگون، یکی بدون دیگری نمیتواند زندگی یابد؛ یعنی در پیوند معنوی ـ روانی این دو شیئ یا وجود در شعر است که موقعیّت نوینشان حقِّ بودن مییابد و جاودانه میشود. این وضعیّت در سیستم نشانهشناسی پیرس با نشانههای شمایلی، نمایهای و نمادین مفهوم مییابد. از مطالعهی آثار الیوت و نیما یوشیج برمیآید که هریک از این دو، به نحوی از این عملکرد بهره جستهاند؛ لذا این پژوهش بر آن است تا به بررسی تطبیقی نشانهشناسی پیرس در برخی از اشعار الیوت و نیما یوشیج بپردازد.
A great number of poetic creations originate from hidden and creative common pictures. The poet through novel combination of two elements or by placing an object in a new situation and condition attains artistic creativity, and thereafter obtains a system of signs. In such a relation, the created elements are no more new, as they have found the new existence, and each exists in union with the other. Prior to this poetic creation, these two separated elements have had a natural existence; however, this new and different combination makes them to rely on each other’s existential relation. Hence, there is a psycho – spiritual connection between them, which makes them immortal. In Pierce’s semiotics, such condition comes to the fore by Icons, Indexical and symbolic signs. Considering this in mind, it seems that Eliot and Nima have also used these signs in their poetic vocations; hence, this article attempts to make a study of Pierce’s semiotics in the poetry of Eliot and Nima Yushij.
Machine summary:
از اين روي جستار پيش روي، به بررسي برخي از اشعار آن دو پرداخته و بر آن است تا شيوه اي از سيستم نشانه شناسي پيرس را که هر دو شاعر به کار گرفته اند، بشناساند و توضيح دهد که چرا نيما و اليوت بدين گونه شعر سروده اند.
جز اين چند پژوهش ، ميتوان به برخي ديگر از جستارها در باب نماد، نام آوا، ذهن و زبان و توصيف گري و تصويرسازي در سروده هاي نيما اشاره کرد؛ از قبيل : «نمود نام آوا در شعر نيما» از مهدي نيک منش (١٣٨٣)؛ «تحول محتوايي نمادها در شعر نيما» از سيد ابوطالب ميرعابديني و محبوبه بسمل (١٣٩٠)؛ «کلاسيسيسم اليوت و رمانتيسم وردزورث در متن انديشه ي نيمايي» از بهزاد قادري سهي و ناهيد احمديان (١٣٩٠)؛ «ذهن و زبان نيما» از رحيم کوشش (١٣٨٦)؛ «ويژگي زباني شعر نيما» از مهدي شريفيان و سارا رضاپور(١٣٨٧)؛ «هويت اجتماعي شعر نيما» از مريم خليلي جهان تيغ (١٣٨٢)؛ «شيوه ي تصويرگري نيما در اشعار آزاد» از سيد مهدي زرقاني(١٣٨٣)؛ «نوآوري نيما در فرم دروني شعر فارسي» از محمود فتوحي و مريم علينژاد(١٣٨٦)؛ «بررسي تکنيک هاي بياني توصيف در اشعار نيمايوشيج » از عباس قلي محمدي و همکاران (١٣٨٩) و ...
در تصريح اين مطلب ، شاعران ايراني اشعار نو نيز توضيح هاي قانع کننده اي دارند؛ از آن جمله اخوان ثالث ميگويد: "نيما شنيدني کردن امور ذهن را کم رنگ و کم اثر ميداند و ابلاغ ذهنيات را به صورت خبر، کافي و وافي به مقصود نميداند؛ بلکه نشان دادن تصويرهاي عيني را طالب است و کار هنرمند را پيدا کردن همين تصاوير عياني و جلوه هاي مادي رابطه ي بين تأمل و خيالات گوينده و تأثر و پذيرش شنونده ميداند.