Abstract:
کودک، به ویژه داستان، با سبک و روش و اهداف تعلیمی خاص، مخاطب خود را به دانش، بینش، روش و جهتگیری خاصی هدایت میکند، جهان او را شکل میدهد و در پیدا کردن شخصیت و فردیت او نقش اساسی دارد. برای پیشرفت روایت و داستان باید شخصیت از کنشی به کنشی دیگر برسد. تنها از راه تقابل است که روایت ایجاد میشود و از همین رو باید شخصیتها و کنشهای آنان را در تقابلهای دوتایی بررسی کرد. منظور از ساختارهای مفهومی در اینجا و در این پژوهش ساختارهای دوگانه و تقابلی است که اعم از تقابلهای خیر و شر، بد و نیک و غیره است که در کل گفتمان ادبیات فارسی مشاهده میشود. بررسی ساختارگرایانهی آثار هوشنگ مرادی کرمانی و هانس کریستین اندرسن، بیانگر آن است که فقیر برای رهایی خود از شرایط دست به تلاش میزند؛ امّا در نهایت وضعیت او تغییر چندانی نمیکند. اسارت و بندگی طبقهی فقیر نیز از خصوصیات مشترک این آثار است. اعمال زور، خشونت و لحن توهین آمیز طبقهی ثروتمند از دیگر ویژگیهای مشترک آثار این دو نویسنده است. پژوهش پیشرو بر آن است تا ساختارهای مفهومی تقابلهای دوگانه را در سه اثر هوشنگ مرادی کرمانی و سه اثر هانس کریستین اندرسن استخراج کند و سپس به مقابلهی این آثار بپردازد. نویسندگان در این پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی و منابع کتابخانهای-اسنادی بهره گرفته است.
Recognition of the child and the world of childhood depends on the recognition of the social, economic, and moral factors of society and, given the different infrastructure in each society, the definition of childhood will also be different. The child's literature, in particular the story, with its particular style and method of teaching, guides its audience towards knowledge, insight, method and direction, shapes the world and finds its personality and individuality. Plays a major role. For the progress of narration and story, personality must come from action to another. It is only through the confrontation that the narrative is created, and therefore the characters and their actions must be examined in double contrasts. Conceptual structures here and in this study are dual structures and opposites that are the opposites of good and evil, bad and good, etc., which is observed throughout the Persian discourse. The structuralist study of the writings of the two writers suggests that the poor are struggling to escape from the conditions, but eventually his situation does not change much. The bondage and slavery of the poor class are also common features of these works. The use of force, violence and the offensive tone of the wealthy class are among the common features of the writings of these two writers. The research is progressing to the conceptual structures of dual contrasts in three works by Houshang Moradi Kermani and three works by Hans Christian Andersen The author of this study uses descriptive-analytical method and library-documentary resources.
Machine summary:
بررسي تقابل هاي دوگانه در آثار هوشنگ مرادي کرماني و هانسن کريستين اندرسن 1 ندا نورپيشه قديمي دانشجوي دکتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد فيروزآباد دکتر احمد طحان دانشيار گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد فيروزآباد دکتر فرزانه مظ فريان دانشيار گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد فيروزآباد تاريخ دريافت :٩٩/٩/١٥ تاريخ پذيرش :٩٩/١٢/٧ چکيده کودک، به ويژه داستان ، با سبک و روش و اهداف تعليمي خاص ، مخاطب خود را به دانش ، بينش ، روش و جهت گيري خاصي هدايت ميکند، جهان او را شکل ميدهد و در پيدا کردن شخصيت و فرديت او نقش اساسي دارد.
بررسي ساختارگرايانه ي آثار هوشنگ مرادي کرماني و هانس کريستين اندرسن ، بيانگر آن است که فقير براي رهايي خود از شرايط دست به تلاش ميزند؛ اما در نهايت وضعيت او تغيير چنداني نميکند.
پژوهش پيش رو بر آن است تا ساختارهاي مفهومي تقابل هاي دوگانه را در سه اثر هوشنگ مرادي کرماني (قصه هاي مجيد، بچه هاي قاليباف خانه و شما که غريبه نيستيد.
١ معرفي قصه هاي مجيد يکي از آثار مهم و طنزآميز هوشنگ مرادي کرماني، قصه هاي مجيد است ؛ اين اثر «مجموعه - داستان هاي به ظاهر جداگانه اي است که به ويژه ، ميان نخستين و آخرين آن ها پيوند معني - داري ديده ميشود که توجه خواننده را از طنز داستاني و حوادث زندگي يک پسربچه ي نيمه روستايي، به ابعاد گسترده تري، سوق ميدهد که يکي از آن ها اشاره به زندگي خود نويسنده و تلاقي شخصيت او با «مجيد» است .