Abstract:
یکی ازموضوعاتی که نه تنهادرفقه جزایی اسلام و بلکه درحقوق کیفری ایران نیزمطرح شده این است که اذن ورضایت سابق فرد به جنایت بروی چه تا ثیری برسقوط قصاص ودیه دارد. هرچند که فقهای امامیه و قاطبه فقهای عامه ازجنبه حکم تکلیفی ،اعطای چنین اذنی رابه قاتل حرام دانسته اند، لکن از لحاظ حکم وضعی، یعنی ثبوت یا سقوط قصاص ودیه نظرات مختلفی راارائه نموده اند که می توان این نظرات را به سه دسته تقسیم کرد: الف) سقوط قصاص و دیه که اکثر فقهای امامیه و عامه قائل بر این نظر می باشند ب)سقوط قصاص و ثبوت دیه ج) ثبوت قصاص.با وجود این اختلاف نظرات درمیان فقها، قانونگذارایران موضع روشنی اتخاذ ننموده وصرفا درخصوص عفومجنی علیه قبل ازفوت که مسقط حق قصاص است درماده 365قانون مجازات اسلامی مصوب1392اعلام نظرکرده ودرمورد اذن قبل از وقوع جنایت ، مقرره ای را وضع ننموده است.هدف از نگارش این مقاله بررسی دیدگاه های ارائه شده ونیزارزیابی وسنجش ادله هریک و بیان نظر صائب وارائه راهکارهایی تقنینی برای پاسخ به این سوالات میباشد که اولا اذن ورضایت مجنی علیه قبل ازوقوع جنایت،درسقوط قصاص یا دیه چه تاثیری داشته وثانیا حق قصاص نفس،ابتدائا به چه کسی تعلق دارد وثالثا حرمت اذن مجنی علیه به وقوع جنایت بر وی،موجب تسری به حکم وضعی ودرنتیجه، بی تاثیری چنین اذنی می گردد یا خیر،تا بتوان با وصول به پاسخی متقن،ابهام وخلاءقانونی دراین زمینه را که به دلیل عدم صراحت ماده 365 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392نسبت به رضایت سابق بر جنایت، ایجاد گردیده را روشن و آشکار نمود.
Machine summary:
هدف از نگـارش ایـن مقالـه بررسـی دیـدگاه های ارائه شده ونیزارزیابی وسنجش ادله هریک و بیان نظر صائب وارائه راهکارهایی تقنینی برای پاسخ به این سوالات میباشد که اولا اذن ورضایت مجنی علیه قبل ازوقوع جنایت ،درسقوط قصـاص یـا دیـه چه تاثیری داشته وثانیا حق قصاص نفس ،ابتدائا به چه کسی تعلق دارد وثالثا حرمت اذن مجنی علیـه بـه وقوع جنایت بر وی،موجب تسری به حکم وضعی ودرنتیجه ، بی تاثیری چنین اذنی می گردد یا خیر،تـا بتوان با وصول به پاسخی متقن ،ابهام وخلاءقانونی درایـن زمینـه را کـه بـه دلیـل عـدم صـراحت مـاده ٣٦٥ قانون مجازات اسلامی مصوب ١٣٩٢نسبت به رضایت سابق بر جنایت ، ایجاد گردیده را روشن و آشکار نمود.
(علامه حلی،١٤١٣: ٥٩٠/٣) فخــرالمحققیین نیــز قصــاص فــردی کــه قــتلش دراثراکــراه مقتــول بوده ،مشــکل مــی دانــد(فخرالمحققین ،١٣٨٧: ٥٦٧/٤) صــاحب معــالم الــدین نیــز باعبــارت " ففــی القودتوّقف "عدم تمایل خود به ثبوت قصاص رااعلام نموده است (حلی،١٤٢٤: ٥٣٢/٢) شهیداول دراین خصوص می فرماید:"اگرفردی به دیگری بگویـد:"مـرا بکـش و الا تـو رامی کشم "درصورت قتل ،قصاص و دیه ساقط ولی گناه ثابت اسـت "(شـهیداول ،١٤١٤: ٣١٢/٤)این درحالی است که به نظر شهید ثانی در این فـرض نظراقـوی ایـن اسـت کـه زمانی قصاص و دیه ساقط می گردد که قتل برای دفاع از خود باشد و الا اگر قتل ،جنبـه دفاعی نداشته باشد و صرفا برای انجام دادن دستورآمر، مرتکـب قتـل شـود در صـورت وجود اکراه دیه و در صورتی که اکراهی وجود نداشته باشد قصـاص ثابـت مـی باشـد.