Abstract:
هنرمندان بزرگ در مواردی از راه تشبیه مفهوم خداوند را بیان میکنند، این تصاویر میتوانند دربردارندۀ نگاه هنرمندِ متفکر نسبت به خداوند باشد. نظریۀ استعارههای مفهومی ابزار مناسبی برای بیرون کشیدن جنبههای پنهان این تصور و تصویر است. این پژوهش تلاش میکند استعارههای مفهومی به کار رفته دربارۀ حق را در مثنوی مورد بررسی قرار دهد؛ زیرا بررسی استعارههای مربوط به حق در مثنوی، از دقت نظر بیشتری برای یافتن تصویر و تصور حق در این اثر بهرهمند است و میتواند زوایای پنهان دیگری را از تصور خدا که در مثنوی متجلی شده است، برای ما روشن کند. ما برای رسیدن به نتایج منظمتر و روشنتر، از تقسیمبندی مصطفی ملکیان دربارۀ تصورات خداوند بهره گرفته و کوشیدهایم متشخص بودن و نامتشخص بودن آنها را نیز بررسی کنیم. روش کار به این صورت بوده است که پس از استخراج استعارههای جزئی و شبکۀ مربوط به آن، استعارههای مادر را پیدا کردهایم و سپس با تقسیمبندی ملکیان تطبیق دادهایم. این پژوهش نشان میدهد حق در مثنوی گاهی به صورت متشخص و گاهی نامتشخص آمده است. بیشتر تصویرهایی که مولوی از حق گزارش کرده، متشخص و انسانوار است. همچنین، مولوی از استعارههایی «دوگانه» نیز استفاده کرده است که به خدایی اشاره میکنند که از یک نظر انسانوار و از نظر دیگر ناانسانوار است.
Great artists sometimes express God content by simile which can contain the viewpoint of thoughtful artist to God. The theory of conceptual metaphor is an appropriate way to extract hidden aspects of this imagination and illustration. The current study aims to investigate conceptual metaphors about Right in Masnavi, because related metaphors to Right in Masnavi have keen consideration to find the imagination and illustration of Right. These metaphors clarify other hidden side of God illustration in Masnavi. This study has applied the classification of God imagination proposed by Mostafa Malejiyan in order to figure out their distinctiveness or indistinctiveness. At first, main (mother) metaphors are found through minor metaphors and their networks. Then, they were compared and contrasted with Malekiyan’s classification. The findings reveal that Right in Masnavi is either distinctive or indistinctive. Moreover, Rumi has applied “binary” metaphors which refer to a god is either human-like or non-human-like.
Machine summary:
این پژوهش تلاش میکند استعارههای مفهومی به کار رفته دربارۀ حق را در مثنوی مورد بررسی قرار دهد؛ زیرا بررسی استعارههای مربوط به حق در مثنوی، از دقت نظر بیشتری برای یافتن تصویر و تصور حق در این اثر بهرهمند است و میتواند زوایای پنهان دیگری را از تصور خدا که در مثنوی متجلی شده است، برای ما روشن کند.
روش کار در این پژوهش بدین گونه بوده است که ابتدا تمام استعارههای مربوط به حق از شش دفتر مثنوی استخراج شده و در ذیل عنوانهای کلان و اصلی مربوطه قرار گرفتهاند، سپس برای حفظ نظم و انسجام در نتیجهگیری، از تقسیمبندی مصطفی ملکیان، مبتنیبر تشخص و عدم تشخص و انسانوارگی و ناانسانوارگی تصویر خداوند استفاده شده است.
مولوی از کلاناستعارۀ «حق پادشاه است» که نمایانگر عظمت و جبروت خداست، بسیار بهره برده است، اما در نگرش عاشقانۀ او نسبت به حق، تصور سلطنت حق در کسوت جمال (و نه جلال) نشان داده شده است؛ بنابراین از تمام استعارههای مربوط به شبکۀ سلطنت، فقط یک استعارۀ «حق انتقامجوست» تصویری جلالی از حق میسازد و مابقی استعارهها در خدمت ارائۀ تصویری جمالی و زیباشناسانه از حق هستند.
در مثنوی نیز بیشتر استعارههای مربوط به شبکۀ آتش، نشاندهندۀ نور و روشنیبخشی حق یا صفات او هستند، اما در برخی موارد که مولوی به صفات و منسوبات حق اشاره کرده است، جنبۀ سوزانندگی و خشن آتش مطرح بوده است؛ به بیان دیگر آتش چهرۀ جلالی خود را به شاعر نشان داده است.