Abstract:
مفهوم «حاکمیت» از مفاهیم کلیدی فلسفه سیاسی مدرن است. این مفهوم که نخستین بار «ژان بدن» و «تامس هابز» در عصر مدرن آن را به گونهای نظاممند تبیین کرده اند، دلالت بر معانیای همچون قدرت مطلق و مشروع بر وضع قانون دارد. نگره غالب در اندیشه سیاسی، به سبب همین پیشگامی بدن و هابز در تبیین معنای حاکمیت، این مفهوم را مفهومی ابداعی میداند که در عصر مدرن کشف شده است. تحقیق حاضر اما درصدد است تا نشان دهد که مفهوم حاکمیت، برآمده از یکی از مفاهیم محوری الهیات مسیحی، یعنی مفهوم «داوری» است و نظاممند شدن آن توسط بدن و هابز به معنای ابداع آن در مقام مفهومی کاملا مدرن نیست. برای این منظور، مقاله حاضر به جست وجوی معنای واژه داوری در عهد عتیق و عهد جدید پرداخته و می کوشد تا بر مبنای تفاسیر برجسته از کتاب مقدس نشان دهد که این مفهوم در الهیات مسیحی واجد سه معنای نسبتا متمایز، اما در عین حال درهم تنیده است. این سه معنا عبارتند از: «قانون گذاری»، «داوری در معنای قضایی و حقوقی» و «حاکمیت» که آمیزه ای پیچیده از این هر سه معنا، با ویژگی های مفهوم حاکمیت در معنای مدرن کلمه مطابقت دارد. از این رو و از طریق بسط معانی واژه داوری و تطبیق آن با مفهوم حاکمیت در عصر مدرن نزد ژان بدن و تامس هابز، نوشتار حاضر در پی آن است که نشان دهد مفهوم حاکمیت برآمده از مفهوم الهیاتی داوری است و بنابراین شکل گیری مفهوم حاکمیت در معنای مدرن کلمه را نه در گسست با سنت مسیحی، بلکه باید در امتداد آن دانست.
The concept of "sovereignty" is one of the key concepts of modern political philosophy. This concept, systematically explained for the first time in the modern age by Jean Bodin and Thomas Hobbes, implies the meanings like absolute and legitimate power over the legislation process. The prevailing attitude in political thought, due to the very pioneering of Bodin and Hobbes in explaining the meaning of sovereignty, views this concept as an innovative concept which is discovered in the modern age. This article tries to demonstrate, however, the concept of sovereignty is raised from Christian theology and one of its main topics: The concept of "judgement". Therefore, the systematization of the term "sovereignty" by Bodin and Hobbes never means that they invented this concept as a wholly modern one. For this purpose, this article searches for the meaning of the term "judgement" in the Old Testament and the New Testament, and, on the basis of the prominent commentaries of the Scriptures, seeks to show that this concept has three relatively distinct but intertwined meanings. These three meanings are "Legislation", "Judgement in legal and judicial sense" and "Sovereignty", all of which accords with the features of the notion of sovereignty in the modern sense of the word. Consequently, it can be said that, the formation of modern sovereignty has not happened in discontinuity with Christian theology, but in continuity with it.
Machine summary:
تجزیه ناپذیری حاکمیت اکنون ، ابتدا معانی متفاوت اما درهم تنیده مفهوم «داوری» در الهیات مسـیحی مـورد بحث قرار گرفته و پـس از آن ، از طریـق مقایسـۀ دو مفهـوم حاکمیـت و داوری، تـلاش میشود تا نشان داده شود که این دو مفهوم واجد معنایی مشابه هسـتند و بـا توجـه بـه استفاده خود هابز از مفهوم داوری و معرفـی کـردن حـاکم بـه عنـوان عـالیتـرین داور، میتوان مفهوم حاکمیت را برآمده از مفهوم داوری دانست .
در واقع ، این جـا قـدرت مطلـق خـدا بـر قـانون گـذاری، کـه چنان که در بحث مفهوم حاکمیت نزد بدن و هابز اشاره شد، ویژگی اساسی حاکمِ مقـدم بر قانون است ، با واژه داوری مشخص شده است .
به این معنی میتوان نتیجه گرفت که خـود واژه داوری در اینجـا هرچنـد همچنـان بـر معنای قضایی واژه تأکید دارد، از آن فراتر رفته ، به نوعی اراده مقدم بر قانون و قانون سـاز دلالت میکند که میتواند پادشاهی را خلع کـرده ، مقدّسـین را بـه جـای او بـر سـلطنت مینشاند و این خود چنان که در تعریف هابز و بدن از حاکمیت مورد بحث قرار گرفت ، از مهم ترین ویژگیهای تعریف حاکمیت است .
نکته بنیادین در این بحث از حیث تحقیق حاضر این است که آنچه در این بخـش از عهد جدید بیان میشود، دقیقاً همان اراده مقدم بر قانونی اسـت کـه در اندیشـه بـدن و هابز در باب حاکمیت نیز وجود دارد و حاکم را واجد حق مطلق قانون گذاری میکند.