Abstract:
هدف پژوهش حاضر، بررسی چیستی حقیقتِ علم در وجودشناسیِ معرفتِ حکمت متعالیه و استنباط مدلولهای تربیتی آن بوده است. در بخش اول پژوهش که به تدوین نظاممند گزارههای هستیشناسی معرفت در حکمت متعالیه درخصوص حقیقت علم، اختصاص داشته است، از روش توصیفِ تحلیلی و در بخش دوم آن، با هدف استنباط مدلولهای تربیتی گزارههای مذکور، از روش استنتاجی (قیاس عملی) بهرهبرداری شده است. در بخش اول، چهار گزارۀ مبنایی از مباحث صدرالمتألهین در هستیشناسی معرفت درخصوص حقیقت علم، استخراج و بهصورت نظاممند ذیل سرفصلهای از سنخ وجودبودنِ علم، تعریفناپذیربودنِ علم و مجرّدبودنِ علم، تبویب و تدوین شده است. پسازآن، مدلولهای تربیتی گزارههای مذکور با رعایت ملاحظات روششناختی، بهتفکیک گزارههای مبنایی هر سرفصل، استنباط شده و دو هدف، هشت اصل تربیتی و دو روش تربیتی، ارائه شده است.
This study is intended to investigate the truth of science in the ontology of the knowledge of transcendent wisdom and inferring its educational indications. The first part of the research, which is devoted to the systematic preparation of the ontological propositions of knowledge in the transcendent wisdom about the truth of science, was carried out through an analytical descriptive method. In the second part, an inferential method (practical analogy) was employed to deduce the educational indications of these propositions. In the first part of the research, four basic propositions of the issues of the ontology of knowledge proposed by Sadr al-Muta'allehin about the truth of science were extracted and were systematically classified under the titles of science as “being”, indefinability of science, and abstraction of science. Then, the educational indicators of the propositions were deduced by regarding the methodological considerations, separately from the basic propositions of each topic. As a result, two goals, eight educational principles and two educational methods were presented.
Machine summary:
در بخش اول ، چهار گزارٔە مبنايي از مباحث صدرالمتألهين در هستيشناسي معرفت درخصوص حقيقت علم ، استخراج و به صورت نظام مند ذيل سرفصل هاي از سنخ وجودبودن علم ، تعريف ناپذيربودن علم و مجردبودن علم ، تبويب و تدوين شده است .
بدين جهت ، اميد به رفع ابهامات ، چاره جويي براي چالش هاي بنيادهاي نظري تربيت و نيز تنظيم فلسفه اي منعطف ، منسجم و مستحکم براي تعليم وتربيت بر مدار حکمت متعاليه و بسط و تداوم نظري مباحث مختلف حکمت متعاليه در تعليم وتربيت در پرتو استنباط مداليل آن ، خاصه مباحث وجودشناسي معرفت صدرا که در اين پژوهش يکي از ابعاد آن مورد توجه قرار گرفته ، امري معقول و ضروري است .
براين اساس ، هدف اصلي پژوهش حاضر بررسي حقيقت علم در وجودشناسي معرفت حکمت متعاليه و استنتاج مدلول هاي تربيتي آن بوده است و اين مهم درقالب دو گام پي گرفته شده است .
به عبارت ديگر، اين پژوهش ها درزمينه معرفت شناسي انجام شده و اختصاصي به بحث هستيشناسي معرفت ندارند، اگرچه بعضا مباحث وجودي معرفت در انديشه فلسفي صدرالمتألهين را نيز پوشش داده اند (که درواقع نوعي التقاط روي داده است ، زيرا از زاويه بحث وجود بايد ديدگاه صدرا در معرفت را بررسي نمود و به طور خاص مباحث معرفت شناختي صدرا ذيل بحث هستيشناسي معرفت قابل تبيين است و در حکمت متعاليه هستي شناسي معرفت ، اعم از معرفت شناسي مصطلح است نه بالعکس ).