Abstract:
رویکرد آموزش هنر بر مبنای جامعه با توجه به اهمیت بحث تربیت هنری و به قصد برقراری ارتباط نزدیکتر بین جامعه، فرهنگ و آموزش، مطرح شده است. از اینرو هدف مقاله، تبیین جایگاه آموزش هنر بر مبنای جامعه در برنامه درسی هنر دوره اول متوسطه است. این مقاله به روش تحلیل محتوای کیفی و کمی انجام گرفته است. جامعه و نمونه پژوهش با هم برابر بوده و شامل کتابهای درسی فرهنگ و هنر دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 97-1396 بوده است. ابتدا مؤلفههای رویکرد آموزش هنر بر مبنای جامعه به روش تحلیل محتوای کیفی، از طریق کدگذاری و مقوله بندی کتابهای مورد مطالعه و رفت و برگشت با مبانی نظری پژوهش تدوین گردیده است که موجب استخراج چهار مؤلفه شده است. سپس کتابهای درسی فرهنگ و هنر دوره اول متوسطه ایران در سال تحصیلی 97 -1396 بر اساس آن مؤلفهها به شیوهی کمی تحلیل شده است. نتیجه تجزیه و تحلیل دادهها مبین آن است که از 1523 مورد واحد شمارش، در مجموع 369 مورد فراوانی در رابطه با این رویکرد میباشد که از این میان بیشترین تأکید بر مؤلفه «توجه به تفاوتهای هنرهای قومی» (67/12 درصد) و پس از آن «معرفی هنر فرهنگهای بومی/ منطقهای» (33/8 درصد) میباشد. دو مؤلفه دیگر، «دخالت دادن هنرهای بومی/ منطقهای به عنوان تجربیات آموزشی» (95/2 درصد) و «استفاده از ظرفیتهای انواع رسانههای آموزشی هنر مبتنی بر محیط» (26/0 درصد)، جایگاه درخور توجهی در این کتابها نداشتند.
Community-based art education approach is introduced based on considering the importance of art education and aimed to establish a closer communication between society, culture and education. Therefore, the aim of the present study is to explain the placement of the community-based art education in the first phase of secondary education art curriculum. To achieve this aim, first the components of community-based art education approach have been explained. Then the art textbooks in the first phase of secondary education in the academic year 2017- 2018 have been analyzed based on those components. This study is a descriptive-applied research and quantitative and quantitative content analysis method has been conducted. The finding showed that out of 1523 cases of counting units, a total of 369 are related to this approach, of which the most emphasized is on the component of "Attention to differences in ethnic arts" (12.67%) and then "Introducing the arts of native / regional cultures" (8.33%). Two other components, "Interfering native / regional arts as educational experiences" (2.95%) and "Using the capacities of environmental education arts educational media" (0.26%), have not a noteworthy placement in these books. This research shows that although community-based art education approach in the curriculum in Iran is very much emphasized in theory, we have seen less of its effects in the content of the art curriculum in practice.
Machine summary:
Community- Based Art Education (CBAE) آموزش هنر بر مبناي جامعه ، واژه اي است براي بيان ارتباط هنر، جامعه و يادگيري (وجوه اصلي اين رويکرد)، به کار گرفته شده است (لاتون ١، ٢٠١٩).
درحقيقت اين ديـدگاه بـه قصـد برقراري ارتباط نزديک تر بين جامعه ، هنر و آموزش ، در تلاش و توسعه است و امروزه بسياري از آموزگاران هنر، از طرفداران آن در آموزش محسوب شده و همزمان با توصيه ي آن ، برداشت و ابتکارهاي فردي خود را نيز تحت عنوان گرايش هاي اين رويکرد در آموزش و برنامه درسي ارتقاء ميدهند (گوداليوس و اسپيزر، ٢٠٠٢؛ باستوس ٢، ١٩٩٩).
Lim, Chang & Song 3.
در قسمت کيفي پژوهش ، محتواي کتاب هاي درسي فرهنگ و هنر دوره اول متوسطه ايران (پايه هفتم ، هشتم و نهم ) کدگذاري شد و به هر مطلبي در هر کتاب مورد مطالعه ، اعم از مـتن ، تصوير و يا فعاليت که مطلبي مرتبط با آموزش هنر بر مبناي جامعه در آن يافت ميشـد، کـدي اختصاص گرفت .
در مقايسـه مؤلفـه هـاي اکتشاف شده از اين پژوهش با سه مرحله ي گام به گـام کـه اولبريچـت (٢٠٠٥) معرفـي کـرده است ميتوان مشاهده کرد در حال حاضر، حدود سه چهارم (%٧٥) از برنامه درسي فرهنـگ و هنر در ايران به مرحله ي اول يعني تدريس دانش و مهارت سنتي هنري اختصاص دارد، حـدود ٢٢% به مرحله دوم ، يعني درک فرهنگ هاي محلي توسط دانش آموزان ، بـدون ايجـاد بازسـازي اجتماعي و تنها ٣% به ايجاد بازسازي و تحول اجتماعي ميپردازد که هدف اصلي آموزش هنـر بر مبناي جامعه نيز آنطور که گوداليوس و اسپيرز (٢٠٠٢) و لاو (٢٠١٩) اشاره کرده انـد همـين تغيير اجتماعي است .