Abstract:
این مقاله به دنبال پرداختن به ابعاد جدیدی از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. پرسش مقاله حاضر این است که چگونه میتوان این جنگ را از منظر نظریه ساختاریابی گیدنز در
جامعه شناسی مورد تحلیل قرار داد. برای این منظور در ابتدا به ارایه چارچوب نظری در قالب
ساختار یابی آنتونی گیدنز پرداخته می شود. در ادامه، کارگزاری رژیم عراق در تعامل با ساختار
داخلی و منطقه ای در آستانه جنگ تحمیلی و تعامل کارگزاری جمهوری اسلامی با ساختار معنایی
در طول جنگ تحمیلی و سپس تعامل کارگزاری آمریکا با ساختار نظام بین الملل در خاتمه جنگ
مورد اشاره قرار می گیرد.
Machine summary:
(14) بروز تنش در روابط ايران و آمريكا، تحولات داخلي ايران و بروز فضاي نامناسب سياسي در منطقه عليه ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نخبگان عراق را به اين نتيجه رساند كه فرصت مناسب براي اقدام نظامي جهت سرنگوني نظام انقلابي ايران فراهم شده است.
به نظر وي، اين حكومت انقلابي ايران بود كه با توسل به مفهوم صدور انقلاب و تحريكات عملي خود، حكومت عراق را در موقعيتي قرار داد كه ناگزير شد براي دفاع از خود به حمله اقدام كند.
(20) بر اين اساس ميتوان نتيجه گرفت وقوع انقلاب ايران و ايجاد خلأ ساختاري در معادلات امنيتي منطقه خاورميانه اين امكان ساختاري را براي رژيم عراق بهعنوان ي کكنشگر فعال به وجود آورد كه با بسط معنايي جنگ و استفاده از موقعيتهاي منطقهاي به ايران حمله كند.
اگرچه ايران در شرايط نابسامان ابتداي انقلاب مورد تهاجم دشمن خارجي قرار ميگيرد، اما به اين معنا نيست كه اين كشور فاقد هرگونه قدرت كارگزاري در تكوين سير تحولات جنگ است.
به عبارت ديگر، در اين دوره كه تمام كشورها بالأخص كشورهاي همسايه با عراق در جنگ عليه ايران متحد شده بودند، براي امالقرا مركزيتي در نظر گرفته شد كه حفظ اين مركز و تقويت امنيت درونمرزي آن، امنيت كل جهان اسلام را تأمين نمود و ستيزهجويي با استكبار جهاني و ايادي منطقهاي آن بهعنوان چارچوب گفتمان حفظمحور سياست خارجي قرار گرفت.
(37) ساختار نظام بينالملل در آستانه خاتمه جنگ و كارگزاري آمريكا پيشتر گفته شد كه ساختار منطقهاي امكان بهرهگيري رژيم صدام حسين از فرصتهاي ساختاري براي حمله به ايران را فراهم كرد.