Abstract:
اجتهاد صرفاً علم یا حرفه نیست، بلکه یک هنر است. اجتهاد ملکهای است که دارندۀ آن را قادر میسازد تا بتواند احکام شرعی را از منابع آن استنباط نماید. هیچکس نمیتواند صرفاً با آموزش یا تمرین و ممارست به صفت اجتهاد متصف شود؛ علاوه بر این دو، مجتهد باید ذوق و استعداد اجتهاد را نیز در وجود خود داشته باشد. از این روی مقدمۀ کسب ملکۀ اجتهاد، فراگیری علوم فراوانی است که مجتهد مستعد را در این مسیر یاری مینماید. از جاییکه مهمترین منبع استنادی یک مجتهد در استنباط احکام شرعی، کتاب قرآن و احادیث معصومین(ع) است و درک مفاهیم آنها رابطۀ مستقیم با ادبیّات دارد، میتوان ادبیّات را یکی از مهمترین و ضروریترین مقدّمات اجتهاد قلمداد نمود؛ به شکلی که به جرأت میتوان ادّعا کرد مجتهد بدون آموختن اصول و قواعد ادبیّات هرگز قادر به اجتهاد نخواهد بود. چگونه میتوان نقش پررنگ ادبیّات را در اجتهاد نادیده گرفت؛ حال آنکه صنایع گوناگون ادبی همچون ایجاز،کنایه و تشبیه، تلمیح، استعاره، تمثیل و... در جزء جزء قرآن مجید و روایت به وفور دیده میشود. این مقاله در صدد تبیین نقش قواعد ادبی در امر اجتهاد است و میخواهد میزان این تأثیرگذاری را بررسی نماید. دادهها بیانگر این حقیقت است که بدون آموختن ادبیّات، هنر اجتهاد دست نایافتنی است.
Practice of religious Jurisprudence (Ijtihad) is not merely knowledge or a profession, but an art. Ijtihad is a queen to which enables its owner to infer Sharia law from its sources. One cannot be appointed as a mujtahid by mere practice and assiduity; In addition to these two, mujtahid need to possess the required passion and talent of Ijtihad. Therefore, prior to becoming a mujtahid, the talented one needs to learn a great deal of knowledge to be assisted in this path. Since the most prominent source of inference for a Mujtahid is Quran and Hadith of Masoomeen(AS) and understanding them is directly relevant to literature, it can be said that literature is considered as one of the most essential and salient antecedents to Ijtihad; thus, it can be concluded that a mujtahid can never be able to Ijtihad unless he learns principles of literature. How can one ignore the eminent role of literature in Ijtihad? ; Whereas in Quran, literary devices such as: brachylogy, implicit metaphor and simile, allusion, metaphor, allegory, etc., are frequently seen in every verse and many narratives. This study has attempted to identify the role of literary principles in Ijtihad and to investigate its impact. Data show that without learning literature, the art of Ijtihad is not obtainable.
Machine summary:
از جاییکه مهمترین منبع استنادی یک مجتهد در استنباط احکام شرعی، کتاب قرآن و احادیث معصومین(ع) است و درک مفاهیم آنها رابطۀ مستقیم با ادبیّات دارد، میتوان ادبیّات را یکی از مهمترین و ضروریترین مقدّمات اجتهاد قلمداد نمود؛ به شکلی که به جرأت میتوان ادّعا کرد مجتهد بدون آموختن اصول و قواعد ادبیّات هرگز قادر به اجتهاد نخواهد بود.
در باب تشریح و توضیح تعریف اجتهاد و واژههای بهکار رفته در آن نظیر حکم شرعی فرعی و منابع فقهی باید گفت اگرچه این موضوعات با عنوان مقاله مرتبط است، امّا چون مقاله در صدد یافتن علائق و وابستگیهای موجود بین این دو علم است، به همین سبب از اطالۀ بحث در تبیین این اصطلاحات خودداری کرده و علاقهمندان را به کتابهای مطوّل در این زمینه از جمله کتابهای اصول فقه که عهدهدار تعریف و تشریح این اصطلاحات است، ارجاع میدهم 1 .
. با توجّه به اینکه این تحقیق برآن است تا رابطۀ بین اجتهاد و ادبیّات را ارزیابی کند، نویسنده با مطالعۀ رابطۀ بین دو علم در پی یافتن پاسخهایی برای پرسشهای زیر است: - آیا ارتباط بین اجتهاد و ادبیّات یکسویه است یا دوسویه؟ عرضی است یا طولی؟ -آیا شخصی که در مسیر کسب اجتهاد است، باید ابتدا ادبیّات را بیاموزد و سپس به آموزش ارکان اجتهاد از فقه و اصول و تفسیر بپردازد یا میتواند همزمان آموزههای هردو را در کنار هم فرا بگیرد؟ 2-1- اهداف و ضرورت تحقیق - بررسی رابطۀ ادبیّات و مسألۀ اجتهاد.
قاضی نیز به عنوان کسی که قدم در مسیر اجتهاد نهاده ملزم به فراگیری قواعد ادبی است تا بتواند از منابع حقوقی، استنباطی صحیح داشته باشد.