Abstract:
زمینه و هدف
هر گفتار و نوشتاری بمنظور انتقال پیام به مخاطب و برقراری ارتباط با اوست که به انجام میرسد، اما مولانا گاه پیامش را بصورت طبیعی و بر پایه ساختاری مبتنی بر عادتهای زبانی و نظام فکری صوفیانه بیان نمیکند. او شالوده انتظارات و تصورات خواننده را با درهم ریختن اساس تعاریف عرفانی برهم میریزد، در نگرش سیال و قاعدهگریز مولانا هر واژه میتواند برخلاف مصطلاحات و مفاهیم تثبیتشده و صوفیانه، رنگ و مفهومی تازه به خود بگیرد. خواب نیز در ذهن مولانا با نگرشی چندوجهی درهم تنیده و هر لحظه نمود دیگر مییابد. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای دادههای کتابخانهای به بررسی سبک فکری مولانا در مسیله خواب و تفاوت بنیادین آن با اندیشههای عارفانه رایج پرداخته میشود.
روش مطالعه
روش تحقیق در این مقاله بصورت تحلیلی - توصیفی است.
یافتهها:
مولانا جهتگیری متفاوتی درخصوص خواب و رویا دارد. وی در عین توجه به این کارکرد عرفانی و روحانی خواب، بیداری را سبب فراآگاهی میداند. «فراآگاهی» از مهمترین جنبههای دیدگاه عرفانی مولانا درمورد پدیده خواب است که او را در نهایت بسمت «خدا آگاهی» سوق میدهد؛ به تعبیر دیگر مولانا ازطریق فرایند خواب و هم ازطریق گریز از خواب به آگاهی نایل میگردد و همین مسیله در تبدیل شدن «من» وجودی شاعر به «فرامن» یا «من» جدید و گسترده و متصل به ملکوت تاثیرگذار است.
نتیجهگیری:
عنصر بیداری در اندیشه مولانا نقش کلیدی و مهمی ایفا میکند. او برخلاف شیوه رایج در بین دیگر عرفا، «بیداری حقیقی» دل را دارای ارزشی همپایه رویا که دریچهای برای حصول معرفت در سالک واقعی است، میداند. مولانا بهنوعی در این مسیله به نوآوری و ساختارشکنی در معنا روی آورده است. پدیده خواب برای مولانا از یکسو گریز و دوری از خواب مجازی و غفلت ناشی از آن است و از دیگر سو عین بیداری است. شمس برای مولانا عاملی است که او را از خواب باز میدارد، خوابهراسش مینماید و او را به «وجه انسانی»اش نزدیک میسازد.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Every speech and writing is done in order to convey a message to the audience and to communicate with him, but Rumi sometimes does not express his message naturally and based on a structure based on Sufi language habits and system of thought. He shatters the foundation of the reader's expectations and imaginations by disrupting the basis of mystical definitions. The dream is also intertwined in Rumi's mind with a multifaceted attitude and every moment is manifested differently. In this research, a descriptive-analytical method based on library data examines Rumi's thought style on the issue of sleep and its fundamental difference with common mystical ideas.
METHODOLOGY: The research method in this article is analytical-descriptive.
FINDINGS: Rumi has a different orientation regarding sleep and dreaming. While paying attention to this mystical and spiritual function of sleep, he considers awakening to be the cause of transcendence. "Transcendence" is one of the most important aspects of Rumi's mystical view of the phenomenon of sleep, which ultimately leads him to "God consciousness"; In other words, Rumi achieves consciousness through the process of sleep as well as through escape from sleep, and this issue is effective in transforming the poet's existential "I" into a new and extensive "I" or "I" connected to the kingdom.
CONCLUSION: The element of awakening plays a key and important role in Rumi's thought. Contrary to the common practice among other mystics, he considers the "true awakening" of the heart to have the same value as the dream, which is the gateway to knowledge in the true seeker. Rumi has somehow resorted to innovation and deconstruction of meaning in this matter. For Rumi, the phenomenon of sleep is on the one hand an escape from virtual sleep and the neglect caused by it, and on the other hand it is the same as awakening. For Rumi, the sun is a factor that keeps him from sleeping, frightens him from sleep, and brings him closer to his "human face.
Machine summary:
اول به مفهوم مطلق يعني خدا، مولوي معتقد است که اصل همۀ اشياء در معني آن است و آن معني همان خداوند است : گفـــت المعنـــي هـــوالله شـــيخ ديـــن بحــــــر معنيهــــــاي رب العــــــالمين (مثنوي معنوي، ج ١، بيت ١٣٥) در اين خصوص ويليام چيتيک ميگويد «درنهايت معنا، همان علم خدا نسبت به اشياء است ؛ زيراکه خـدا فراتـر از کثرت است و درنهايت معناي همه چيز خداست » (تنوع تجربۀ ديني، چيتيک : ص ١٩٠) و هرچند که اصل معنـا، نهايتا به خدا برميگردد از نظرگاه مولانا «معنا» با مفهوم نسبي و انساني آن نيز استفاده ميشود، اگرچـه صـورت ، امري ظاهري است ، ولي همزمان کليدي است که ما را بسوي معناي باطني راهنمايي ميکنـد، بنـابراين صـورت ، عملکردي دوگانه دارد، هم محجوب ميکند و هم مکشوف : صــورت ار معنــي چــو شــير از بيشــه دان يـــا چـــو آواز و ســـخن ز انديشـــه دان ايـــن ســـخن و آواز از انديشـــه خاســـت تـــو نـــداني بحـــر انديشـــه کجاســـت ليــک چــون مــوج ســخن ديــدي لطيــف بحــر آن دانــي کــه باشــد هــم شــريف چــون ز دانــش مــوج انديشــه بتاخــت از ســـخن و آواز، او صـــورت بســـاخت از ســـخن صـــورت بـــزاد و بـــاز مـــرد مـــوج ، خـــود را بـــاز انـــدر بحـــر بـــرد صـــورت از بـــيصـــورتي آمـــد بـــرون بـــاز شـــد کـــه اّنـــا اليـــه راجعـــون (مثنوي معنوي، ج ١، بيت ١٤٧) ابن قتيبه «در کتاب تعبير خواب و رؤياي خود ٩ روش براي پيدا کردن رابطۀ ميان رمز و خواب و معني آن ارائه کرده است ، تأويل الاسماء، تأويل بالمعنا، تأويل بالقرآن ، تأويل بالحديث ، تأويل بالمثال السائر، تأويل بالضد و المقلوب ، تعبير بالزياد و النقص ، تأويل بالحال ، تعبير الرؤيا بالوقت » (فلسفۀ عرفان ، يثربي: ص ١٠٧).
ir Respnsible authr) Hssein Esmaili: Assistant Prfessr, Department f Persian Language and Literature, Gachsaran Branch, Islamic Azad University, Gachsaran, Iran.