Abstract:
مقاله پیشرو با تحلیل تجربی میزان و ابعاد تغییر سیاستهای انرژی برق در انگلستان طی بیش از یک دهه اخیر به دنبال توسعه چارچوبی نظری برای اندازهگیری، مشخصهسازی و تحلیل تغییر سیاستهای انرژی است. مبتنی بر مدل هال (1993)، عناصر پارادایم، اهداف، نهادها و ابزارهای سیاستی و راهبرد فناوری (پیکربندی فنی-اجتماعی) به عنوان چارچوب نظری تحقیق تعیین شدند. این تحقیق با استفاده از روش کیفی و طراحی موردکاوی، مصاحبه نیمهساختاریافته، پیمایش و مطالعات ثانویه در خلال سالهای 2000 تا 2012 صورت گرفته است. نتایج نشان دادند که علیرغم باور عامه مبنی بر تغییر بنیادین سیاستهای مزبور، این سیاستها هنوز در دو عنصر کاملاً تغییر نکردهاند: یکی پارادایم سیاستی که وضعیتی مبهم میان پارادایم بازار و دخالت دولت را شاهدیم و دوم پیکربندی اجتماعی- فنی صنعت برق انگلستان که هنوز تمرکزگرا و در انحصار شرکتهای بزرگ است و وابستگی مسیر بالایی دارد. این چارچوب میتواند در تحلیل تغییر سیاستهای انرژی ایران مفید باشد و تصویری همهجانبه و تحلیلی از تغییرات ارائه دهد.
By empirical analysis of the extent and aspects of UK electricity policy change over more than a decade, the present article attempts to develop a theoretical framework for policy change characterisation and measurement. Based on Hall’s (1993), components of policy paradigm, objectives, institutions, instruments and technology preference (socio-technical configuration) were chosen as the theoretical framework. The research is of qualitative methodology and case-study design, utilising semi-structured interviews, survey and secondary studies during 2000-2012. The results showed that despite common belief on fundamental changes of the policies, UK electricity policy has not been completely changed in two components: policy paradigm which still depicts an ambivalence between market paradigm and state interventionism, and the socio-technical configuration which is yet locked as centralised and large-scale in hand of the Big Six. The framework could benefit analysis of Iran’s energy policy changes to yield a comprehensive and analytical view.
Machine summary:
اين گروه از صاحبنظران بر وجود مقاومت قابل توجه 2 - Advocacy Coalition Framework 3 - Policy Change و موانع محکم تاکيد دارند که سياست صنعت برق انگلستان را از گذار حقيقي باز داشته است (٢٠٠٨ ,Mitchell ;٢٠١١ ,Kuzemko ;٢٠١٠ ,Kern and Mitchell ;٢٠١٠ ,Kern).
در ادامه در خلال سال هاي ٢٠٠٧ تا ٢٠١٠ شاهد تصويب و انتشار اسناد سياستي و قوانين الزام آور هستيم ، همانند قانون تغييرات اقليمي ٢٧ (a٢٠٠٩ ,DECC)، قانون انرژيهاي تجديدپذير پيشگام در اروپا٢٨ (٢٠٠٧ ,EC) و برنامه گذار به انرژيهاي کم کربن 29 23 - Joint Energy Supply Security (JESS) 24 - Technology Preference/ Strategy 25 - Carbon Capture and Storage (CCS) Technologies 26 - Interventionist Approach 27 - Climate Change Act 28 - ‘European-led’ Renewable Directive 29 - UK Low Carbon Transition Plan (a٢٠٠٩ ,DECC).
در نهايت 57 - Gas Generation Strategy 58 - Technology-Centric Policymaking 59 - Targetism and Institutional Reform 60 - Regime-Led Innovation Policy دليل سوم براي عدم تغيير پيکربندي اجتماعي-فني انرژي را ميتوان در اين موضوع ديد که EMR هنوز ديد سنتي عرضه محور را در خود حفظ نموده است و به تقاضاي انرژي و کاهش آن توجه کافي نداشته است ( Scottish ;٢٠١١ ,FoE ;٢٠١١ ,Exeter EPG ;٢٠١١ ,CHPA .