Abstract:
تبیین سرنوشت نفوس ناقصه (کودکان، دیوانگان و ابلهان) در آخرت، از دشوارترین مباحث کلامی است. در متون دینی این مسیله، هم ذیل مفهوم «مستضعفین» و «رفع القلم» مطرح شده و هم بهصورت مستقیم روایت متعددی درباره سرنوشت این نفوس وارد شده است. گرچه در قرآن آیهای صریح درباره سرنوشت نفوس ناقصه وجود ندارد، اما آیات متعددی وجود دارد که بر معاد همگانی دلالت دارند. در روایات، سرنوشتهای متعددی برای این نفوس بیان شده است. آنچه از مجموع روایات استفاده میشود، این است که معاد پدیدهای همگانی است و نفوس ناقصه را هم شامل میشود؛ اما در باب جایگاه این نفوس در آخرت، اجماعی بین روایات نیست. در متن مقاله، روایات را ذیل یک تقسیم چهارگانه بررسی نمودهایم. بهنظر میرسد که قابل دفاعترین دیدگاه در میان روایات، یکی از دو قول است: اینکه درباره سرنوشت این نفوس سکوت کنیم و مسیله را به خدا واگذاریم یا اینکه تمام این نفوس را مشمول رحمت الهی و برخورداراز سعادت بدانیم.
One of the most difficult theological topics is explanation the fate of malformed humans (children, mad and fools) in the hereafter. This issue has been discussed both under the concept of "the intellectually poor individuals" and the narration of "ruf' al-Qalam" (those who are exempt from observing the commands of the Shari'a) in religious texts, and several narrations about the fate of these people have been directly narrated. Although the Quran does not explicitly mention the fate of malformed humans, several verses indicate a universal resurrection. Several destinies have been stated for these people in narrations. It can be deduced from the narrations that, resurrection is a universal phenomenon that includes malformed humans, but there is no consensus among the narrations about the status of these people in the hereafter. We examine the narrations based on four divisions. It seems that the most defensible view among the narrations is one of the two views, being silent about the issue and leaving the fate of these people to God, or considering all these people to be subject to divine mercy and enjoy happiness.
Machine summary:
اما بااینحال، برخی مفسران معتقدند که این آیه ميتواند نفوس ناقصه را هم شامل شود و تصریح ميکنند که لازم نیست کودکان کاملاً از پدران خود تبعیت کرده و به درجۀ ایمان پدرانشان رسیده باشند تا به آنان ملحق شوند؛ زیرا سیاق امتنان ـ اینکه خدا بهواسطۀ الحاق فرزندان هیچ عملی از پدران را کم نميكند ـ مؤید این مطلب است (طبرسی، 1374، ج9، ص 165).
روایات وارده در ذیل این آیه نیز الحاق نفوس ناقصه به والدین را تأیید ميکنند؛ برای مثال، تفسیر قمی روایت ميکند که امام صادق با اشاره به این آیه فرمودند: اطفال شیعیان ما نیز از مؤمنان هستند و روز قیامت آن اطفال را بهسوی پدران خود هدایت ميکنند (قمی، 1404ق، ج2، ص332)؛ و مرحوم طبرسی در ذیل همین آیه اشاره ميکند: در روایتی از اميرمؤمنان علی نقل شده که پیامبر( فرمودند: مؤمنان و فرزندانشان در بهشتاند؛ سپس این آیه را قرائت فرمودند (طبرسی، 1374، ج9، ص 166).
در روایات وارده در کتب شیعه، هرچند کمتر بهصورت مطلق نفوس ناقصه را اهل سعادت معرفی ميکنند و بیشتر بر سعادتمند بودن اطفال مؤمنان تأکید ميشود، اما اولاً چنانکه علامه مجلسی تصریح ميکند، متکلمان شیعه معتقدند که سعادت شامل تمام نفوس ناقصه ميشود و حتی اطفال مشرکان هم وارد آتش نميشوند (مجلسی، 1404ق ـ الف، ج5، ص294)؛ ثانیاً در متون روایی شیعه هم روایاتی وجود دارد که بر سعادتمند بودن تمام نفوس ناقصه دلالت دارند؛ ازجمله اینکه: امام رضا در پاسخ به نامۀ مأمون برای معرفی اسلام محض، تصریح ميکند که کودکان بهواسطۀ گناه و موقعیت پدرانشان عذاب نميشوند.