Abstract:
قاضی عبدالجبار معتزلی (۴۱۵ق) در جلد بیستم «المغنی فی ابواب التوحید و العدل» به نقد آرای امامیه در مسیله امامت پرداخته است. سید مرتضی (۴۳۶ق) در پاسخ به او «الشافی فی الامامه» را نوشت. ابن ابیالحدید معتزلی (۶۵۶ق) در ضمن شرح نهجالبلاغه، برخی از دیدگاههای سید مرتضی را از کتابش نقل و نقد کرده است. این گزارشهای پراکنده که در واقع نقد کتاب «الشافی فی الامامه» است، تنها بازماندههای انتقادات معتزله و بیانگر نحوه مواجهه و نقدهای آنان به این کتاب است. نوشتار پیشرو تلاشی است در پی جمعآوری، تحلیل و بررسی انتقادات ابن ابیالحدید. او از باورهای اصلی معتزله در مسیله امامت و حقانیت خلفای سهگانه دفاع میکند و برخی از مبانی اصولی و کلامی سید مرتضی را نقد کرده است. ابن ابیالحدید در موارد متعددی استدلال سید مرتضی را قویتر میداند و گاه خود نیز ادلهای در نقد سخنان قاضی ارایه میکند. ابن ابیالحدید تا جایی که باورهایش به او اجازه میدهد، از جاده انصاف خارج نشده و کلامش تا حد زیادی خالی از توهین، تحقیر و افتراست.
Ghazi Abdul Jabbar Mu'tazili (415 AH) has criticized the views of the Imamiyya on the issue of Imamate in his book Al-Mughni, volume 20, chapter monotheism and justice. In response to this book, Seyed Murtada (436 AH) wrote al-Shafi fi al- Imamate. In his book, commentary of Nahj al-Balagha, Ibn Abi al-Hadid al-Mu'tazili (656 AH) has criticized some of the views of Seyed Murtada. These scattered reports, which are in fact a critique of al-Shafi'i fi al-Imamate, are the only remnants of the Mu'tazilites' criticisms and show how they approached and criticized this book. This study tries to collect, analyze and review the criticisms of Ibn Abi al-Hadid. He defends the main beliefs of the Mu'tazilites on the issue of Imamate and the legitimacy of the three caliphs and has criticized some of the principles and theology of Seyed Murtada. Ibn Abi al-Hadid in many cases considers the argument of Seyed Murtada stronger and sometimes he himself presents arguments in criticizing the words of the Abdul Jabbar Mu’tazili. As far as his beliefs allow, Ibn Abi al-Hadid has been fair in his criticisms, and his words are largely free of insults, humiliation and slander.
Machine summary:
تأیید بخشی از سخنان سید مرتضی دربارۀ معنای «فَلتَه» (همان، ج2، ص37)؛ نحوۀ ساقط شدن عدالت کسی که عدالتش با ظن و گمان ثابت شده است (همان، ج3، ص3)؛ محقق نشدن اجماع بر خلافت ابوبکر با وجود اعتراض سعدبن عباده و همراهانش (همان، ج3، ص4)؛ امکان اجتهادی نبودن اقدام امام حسن( و امام حسین( دربارۀ جنگ و صلح (همان، ج12، ص255)و امکان ورود اميرمؤمنان علی( به شورای عمر برای دفاع از حق خود (همان، ج12، ص272).
انتقاد به شيوة گزارشگری ابن ابیالحدید در یک مورد به سید مرتضی خرده گرفته که سخنان قاضی را کامل نیاورده؛ بلکه آنها را مختصر کرده و بهاعتقاد شارح در این اختصار خوب عمل نکرده است (همان، ج17، ص179).
ابن ابیالحدید پس از اشکال به متن روایت و ادعای تحریف بخشی از آن میگوید: اشکال دیگر اینکه از نظر ما عصمت شرط امامت نیست و اگر برای شرط نبودن آن، به همین مطلب استناد شود، کافی است؛ چون ابوبکر بالای منبر و در حضور صحابه این حرف را زد و آنها به امامت او اقرار کردند.
البته همان طورکه ابن ابیالحدید در پایان سخنش به آن اشاره کرده، افرادی که وی از آنان یاد کرده است، مانند شیخ طوسی، در زمینۀ فقه به خبر واحد عمل کردهاند؛ اما بسیاری از بزرگان شیعه، مانند شیخ مفید، بر این باورند که در مباحث اعتقادی که نیاز به حصول علم وجود دارد، استناد به خبر واحد کفایت نمیکند؛ چون مفید علم نیست (ر.
ابن ابیالحدید نظر سید مرتضی دربارۀ «اجرای حد» و همراهی آن با «استخفاف» را نیز به همین شیوه رد کرده است (همان، ج12، ص207).