Abstract:
رومانتیسم یک حرکت ادبی در تاریخ ادبیّات اروپاست که بر ویرانههای مکتب کلاسیک اروپا بنا گردید. قرن هجدهم در اروپا دورة تزلزل ارزشهای موجود و تغییر در طبقات اجتماعی و بیمایه شمردن اصول قدیم بود و با وجود پارهای ازهمگسیختگیهای اخلاقی همراه با این جنبش، کوششهای جدیدی به هدف آزادی سیاسی و فکری شکل گرفت که شمارش رو به تزاید بود و پیوسته به روشهای گوناگون حقوق سیاسی و اجتماعی خود را از طبقة اشراف مطالبه میکرد.
ادبیّات رومانتیک بر محور احساس و عاطفه استوار است و به آرزوها و گرایشهای فردی و جمعی اهمیّت میدهد و تمام همّوغم خود را صرف شناسایی جوانب ذاتی و درونی میکند. رکن اساسی و محور اصلی شعر رومانتیک، عشق و حزن است، محبّتی گریزان از ماده و لبریز از خلوص و صفا، اندوهی به گرانی کوه و به عمر زمان و به عمق وجود. این مفاهیم اغلب از حدود عاطفة فردی تجاوز میکند و به مسائل اجتماعی یا فلسفی گره میخورد. به بیانی دیگر، شعر حزین و عاشقانة رومانتیک آمیزهای از مفاهیم صوفیانه، فلسفی و اجتماعی است که از اندیشهای آزاد از هر گونه قیدی صادر میشود.
بررسیهای نگارنده در این باره نشان میدهد که رمانتیسم و دوبیتیهای بیرجندی اگرچه از نظر قالب و سبک بیان با هم تفاوتهایی دارند، امّا از نظر درونمایه همانندیهای زیادی دارند و در بیان محورهایی همچون: عشق و حزن و عاطفه و احساس به هم نزدیک میشوند و روایتگر سرگذشت نفسانی، فکری و ذهنی انسانهایی میگردند که در نقاط جغرافیایی متفاوتی زیستهاند. عمدهترین مضامین این دو نوع ادبی جلوههایی گوناگون از خواستها، آرزوها، کامها و ناکامیهایی هستند که گاه بهصورتی آنی و زودگذر و گاه بهصورتی عمیق و ریشهدار یا در پوششی از مضامین عادی، فلسفی و اجتماعی متجلّی شدهاند.
صاحب قلم در این نوشته برآن است تا نخست ویژگیهای محوری ادبیّات رومانتیک را با استفاده از منابع مکتوب و کتابخانهای مشخص کرده، سپس به روش تحلیل محتوا و توصیف، درونمایة برخی دوبیتیهای رایج در گویش مردم بیرجند را شناسایی و میان مضامین مشترک دوبیتیها با ویژگیهای شاخص ادبیّات رومانتیک، مطابقتی برقرار کند. بدیهی است ایجاد این انطباق جزئی ناچیز از این میدان وسیع فرهنگی است که بر اساس دریافتهای نگارنده ارائه میشود.
Machine summary:
سرايندة دوبيتي هرگاه بخواهد از هر نوع احساسي سخن بگويد، «دل» را ظرف احساس و آرزوهايش قرار ميدهد و بيپرده از دارونَدارش پرده برميدارد تا احساس و هیجان درونی خود را نشان دهد: دل دَارُم كه بهبود نَدَارَه به بادش ميدَهُم نميبره باد نصيحت ميكنم سود نداره به آتِش مينُهُم دودِ ندَارَه (ناصح،1391: 88) گاه «دل» در پنجة گرفتاريهاي عشق گير ميكند و بهدنبال كسي ميگردد كه او را از اين تنگناها و گرفتاريها نجات دهد، هر چند اميد چنداني به نجات از قفل بسته ندارد: دِلُم قلفه و قُلفش وانميشه كليد اَهِني بُر قلف دل نيس كليدش گم شده پيدا نميشه اگر بَاشه كه نيس، دل وانميشه (يادداشتهاي نگارنده) گاهي هيجان و احساسات عاشق بيانگر رنج دوري يار و سردي سراچة دل در فراق محبّت عاشق است، بههمين خاطر با خويشتن خويش خلوت ميكند و از زردي چهره و سردي دل مينالد و ميگويد: اي چهرة مُ زردبه پاي تِه شِده مردم همه جَمند مُ تنها شِدَه يُم خَاكستر مُ گردِ سراي تِه شده از خونه دلم سرد براي تِة شده (ناصح،1379: 191) گاه غم، غم جانكاه عشق است كه هستي را به همدردي و همنوايي عاشق واميدارد: اگر غم همچني در دل بمونه اگر دردِ دلُم وَا تو بگويُم يقي دُونَي-دانيد- كه وَر مُ جو نمونه كه كوه لرزه كُنه، حيرو بمونه (ياداشتهاي نگارنده) «آرزوها» بخش ديگري از احساسهاي سرايندة دوبيتيهاست كه هر جا زمينهاي ببيند، مانند شعلههاي زير خاكستر، سَربَرميآورد و شعلهور ميشود: دلم مايه گل شش پر به چينُم گهِ بوسّه خورُم از روي دختر ميون مَادَر و دخترنشينم گه هم صحبت مَادرنشينُم گريز و سياحت از دیگر اصول و مشخصات برجستة دنیای رومانتیک، آزردگي از محيط و زمان موجود و فرار به سوي فضاها و زمانهاي ديگر است.