Abstract:
کلام با دو نوعش ـ نفسی و لفظی ـ از منظر مکاتب و مذاهب مختلف دارای تعاریف و تعابیر گوناگونی میباشد، و میتوان ارایهی این تعاریف را بیانگر اهمیت موضوع دانست، که بر هیچ اهل خبرهای پوشیده نمیباشد. وجود اختلاف در بیان تعاریف آنها امری بدیهی بوده؛ زیرا اختلاف طبایع در بین آدمی از حکمتهای الهی میباشد. دانشمندان علوم عقلى، از جهتی به دلیلِ اعتقادِ پیروانِ ادیانِ آسمانی به ذاتِ کامل، و بی عیب خداوند؛ و از جهتی دیگر به خاطر راجع شدن مستقیم یا غیر مستقیم تمام احکام و شرایع نَبَوی، به صفتِ کلام خداوند؛ این صفت را به عنوان یکی از صفات کمال خداوندی، ازحیثیت وجود داشتن، و وجود نداشتن، و به دنبال آن، از جهت هویت و چگونگی، به چالش کشیده اند، و به نتایج متفاوت، و حتی متناقضی نائل شده اند؛ به نحوی که عده ای از آنان، وجود همه صفات خداوند و از جمله: صفتِ کلام را در ریشه نفی کرده، و معتقد به خداوندی مجرد از صفاتِ أزلى می باشند، و عده ی کثیری دیگر ، قائل به وجود صفات و از جمله: صفت کلام، برای خداوند بوده، و آنان را، از معانی قدیم و قائم به ذات خداوند می دانند. و برخی دیگر نیز هر چند مانند گروه دوم، قائل به وجود صفات و قیام آنها به ذات خداوند می باشند، اما قِدَمْ و أزلى بودن برخى از صفات، و از جمله: صفت کلام را، نفی کرده، و آنها را حادث می دانند. و علمای هر فرقه ای، با طرح مسائل علمی نظری در این باب، از دیدگاه و عقیده ی خود دفاع کرده، و دلایل خود را تبیین کرده اند. در این جستار، به بررسی کلام نفسی و لفظی، از دیدگاه متکلمین اسلامی، و بالأخص دو گروه اصلی(معتزله و اشاعره) پرداخته میشود، که در ادامه بحث، پس از تفکیک معانی لغوی، و اصطلاحیِ کلام، و ارایه ی مصادیق آن، دلایل، و مستندات عقلی، و نقلی هر گروه، به شیوه تفصیل بیان میگردد.
This word, with its two types - spiritual and pronounced - has different definitions and interpretations from the perspective of different schools and religions, and it can be said that these definitions imply the importance of a subject that is hidden to no expert. Intellectual scholars, on the one hand because of the belief in the divine followers of the divine essence, without fault, and on the other, for direct or indirect reference to all prophetic laws and ordinances, to the word of God; They have challenged the attributes of the perfection of God, the existence of, and the absence of, and subsequently, of identity and how, and have achieved different, and even contradictory, results, some of which have existed All of the attributes of God, including: They negate the attribute of the word at the root, believing in God as one of the attributes of God, and many others attribute the attributes And among them: the attribute of the Word was to God, and they are regarded as of the ancient and vertical meanings of the essence of God.
Machine summary:
ثقالت و حساسيت مبحث صفات از حيث اثبات يا رد آنها، تاحدي پيش رفته است که علامه مفضال "سعدالدين تفتازاني" درشرح خود بر عقايد نسفي، بعد از ارايه ي دلايل گروه هاي مختلف ، تفاوت و تناقض موجود در نظريات متکلمين را چنين بيان مي کند: {به خاطر سنگيني اين مقام ، معتزله و فلاسفه قائل به منتفي بودن وجود صفات خداوند هستند؛ وکراميه قائل به وجود داشتن آنها براي خداوند و حادث بودنشان مي باشند؛ و در مقابل اشاعره بعد از اثبات آنها براي خداوند، از طرفي عين بودن صفات واتحاد آنها را با خداوند نفي کرده ، و از طرفي ديگر قائل به عدم جواز انفکاک صفات از خداوند مي باشند}،(تفتازاني، ٢٠١٣، ص ٢٧٤).
اما در مورد کلام نفسي اختلاف دارند، و معتزله منکر کلام نفسي هستند؛ چنان که مؤلف کتاب المواقف اين موضوع را اينگونه بيان مي کند:》اين را بدانيد: آنچه را معتزله گفته اند که " کلام الله خلق کردن اصوات وحروف مي باشد، و اصوات و حروف حادث هستند، وبه غير خدا قائم مي باشند" ما [اشاعره ] نيز به آن معتقد هستيم ، ودر اين باره هيچ نزاعي در بين ما وآنان وجود ندارد، اما مطلبي که ما به آن معتقد هستيم ، يعني: کلام نفسي، که صفتي است مغاير صفات ديگر خداوند، و خدا بدان متصف است ، معتزله منکر ثبوت آن هستند، واگر آن را قبول داشتند؛ قديم بودن آن را نفي نمي کردند؛ پس محل نزاع ما و آنان اثبات کلام نفسي است 《(احمديان ، ١٣٨٦، ص ٣٢٦)، ودر شرح مقاصد نيز چنين آورده است که : در اثبات کلام نفسي با همه گروها مخالفه کرده ايم [اشاعره ]، وبنابراين عقيده {عقيده گروه هاي مخالف } کلام به غير از حروف واصواتي که شنيده مي شوند، وداراي نظم و ترتيب اند، ودال بر معناي مقصود مي باشند، معني ديگري ندارد، وکلام نفسي قابل تصور و معقول نيست (گلنبوي، ١٢٠٥، ص ٢٣١).