Abstract:
سابقه و هدف: ناتوانی های یادگیری با اصطلاح هایی چون خواندن جبرانی یا دیرآموزی مترادف نیست.
این تعریف به طور ویژه از کودکان و نوجوانانی یاد می کند که به شدت دچار ناتوانی های یادگیری
بخصوصی هستند. دانش آموزان مبتلا به این مشکل نیازمند آموزش ویژهای هستند که بنا بر نظر امز باید با
تمرین های مخصوص، غیر معمول و با کیفیتی غیرعادی سر و کار داشته باشند.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و پس از بررسی مفاهیم با ارائه نتایج به
پیشنهادات کاربردی پرداخته شده است. روش تحقیق حاضر توصیفی و روش گردآوری اطلاعات آن،
کتابخانه ای است. بدین صورت که از منابع کتابخانه ای نظیر: کتاب، مقاله، منابع خارجی و. . . و
آموخته های محقق استفاده شده است.
یافته ها: از نظر این پژوهش مسلم است که کار با دانش آموزان دیرآموز باید دور از نگرش منفی و تعصب
صورت بگیرد. باید این نگرش در جامعه آموزشی و خانواده ایجاد شود که دانش آموزان متعلق به جامعه
عادی هستند و استثنایی تلقی نمی شوند. به عبارت دیگر اگر یک کودک دیر آموز در نظام آموزشی
درست نبیند و سرانجام با بر چسب استثنایی وارد مراکز ویژه شود نشاندهنده ناکارآمد بودن روش
آموزشی است.
نتیجه گیری: از مباحث ایراد شده نتیجه گرفته میشود که والدین باید نقش خود را به عنوان معلمان
طولانی مدت کودک، بپذیرند و پذیرفتن این نقش مستلزم آن است که بین خانه و مدرسه همکاری و
ارتباط بیشتر و فعالتری ایجاد شود. بنابراین معلمان این دانش آموزان باید آموزش مناسب و دوره های
مربوطه را بگذرانند و دارای شناخت کافی از کودکان و نحوه ارتباط با خانواده های آنان باشند. در حال
حاضر بهترین کمک به دانش آموزان دیرآموز آن است که: خانواده ها به طور موثر با معلم همکاری کرده
و معلم از این همکاری استقبال کند.
Machine summary:
مقدمه کودکان مبتلا به ناتوانيهاي يادگيري گروهي از کودکاني هستند که ظاهر طبيعي دارند و رشد جسمي و قد وزنشان حاکي از بهنجار بودن آنان است ، هوششان در حد متوسط مي باشد به خوبي صحبت ميکنند و مانند ساير کودکان بازي کرده و با ديگران ارتباط برقرار مينمايند در خانه کارهايي راکه والدين به آنها واگذار ميکنند به خوبي انجام مي دهند در مهارت هاي خودياري نيز مشکل بسيار مشخص و چشمگيري ندارند [١].
نکته مهم در آموزش هاي ترميمي مراکز اختلالات يادگيري اين است که مواد آموزشي الزاما همان موادي نيست که در کلاس اصلي ارائه ميگردد بلکه در اين کلاس ها به جبران آنچه که دانش آموز بايد بداند و اصطلاحا پيش نياز ميباشد، پرداخته ميشود که ميتواند مفاهيم پايه قبل و يا مهارت هاي تحولي (مهارت هايي که در دوره تحول و رشد قبل از دبستان بايد در کودک ايجاد ميشد) باشد.
به همين جهت نيز تفاوت هاي قومي و فرهنگي در بين کودکان سن مدرسه در زمينه نارسايي ويژه در يادگيري و همچنين اختلال نقص توجه بيش فعالي پيدا شده است .
از طرف ديگر وجود تعارض بين ارزش هاي فرهنگي و قومي گروه هاي متفاوت نيز يکي از مشکلات عمده است که ميتواند عامل تسهيل کننده اي براي نارسايي ويژه در يادگيري باشد.
١٨ teacher beliefs and styles on classroom management in relation to actual teaching practices، a case study، Procedia Social and Behavioral Sciences .