Abstract:
اوجگیری قدرت نهاد وزارت در تاریخ میانهی ایران، به ویژه از اوایل دورهی سلجوقی، بدون نوعی بسترسازی پیشینی، بهدشواری ممکن و قابل دوام بود. فردوسی را باید در شمار یکی از نخستین کسانی دانست که در این زمینه تاثیر بسزایی داشت. پرسش این است که شاهنامه چه تاثیری بر فراهم آمدن یک بستر نظری برای اوجگیری و تثبیت قدرت نهاد وزارت در قرون میانهی تاریخ ایران داشت؟. فردوسی که در پی حفظ هویت ایرانی و نیز تجدید حیات ساختار سیاسی ایران باستان بعنوان بدیل مناسب سامان سیاسی مستقر زمانه ی خود بود، در شاهنامه و به ویژه در بخش تاریخی آن-با توجه به عدم وجود شاهان خردمند عصر اسطورهای-، وزیر را شخصیت اصلی این بخش نمایانده، با برکشیدن بزرگمهر بعنوان یک حکیم/وزیر و قائل شدن خصائص ویژه برای او، ارجی ویژه برای این نهاد قائل شد که این امر، پس از فردوسی و با توجه به نفوذ عام شاهنامه، با تبدیل شدن بزرگمهر به نماد نهاد وزارت، توانست همچون یک بستر نظری مناسب در جهت ترقی و تثبیت قدرت این نهاد بهکار رود.
Without a theoretical appropriate background, it was difficult for the premiership (vezarat ) to reach the peak of power in seljuqed era. This theoretical efforts have been made since the beginning of the fourth century and simultaneously as the revitalization of the premiership. Ferdowsi was one of the thinkers who made the efforts about in this subject. The purpose of this study is to answer the question: How were Ferdowsi’s efforts used to provide a appropriate theoretical background for the maximize the authority of the premiership?. In the SHahname, specially in historical part, Ferdowsi introduced the vezir as the main character of this section, due to the lack of the mythical era wise kings. By the introduce Bzorgmehr as sage/vezir, he made him a symbol of the premiership, which could be used as a background for this institution.
Machine summary:
پرسـش ایـن است که شاهنامه چه تأثیری بر فراهم آمدن یک بستر نظری برای اوج گیری و تثبیت قدرت نهاد وزارت در قرون میانۀ تاریخ ایران داشت ؟ فردوسی که در پی حفظ هویـت ایرانـی و همچنـین تجدیـد حیـات سـاختار سیاسی ایران باستان به عنوان بدیل مناسبِ سامان سیاسی مـستقرِ زمانـۀ خـود بـود، در شـاهنامه و بـه ویـژه در بخش تاریخی آن (با توجه به عدم وجود شاهانِ خردمندِ عصر اسـطوره ای )، وزیـر را شخـصیت اصـلی ایـن بخش نمایانده بود و با «برکشیدن » بزرگمهر به عنوان یک حکیم /وزیر و قائل شدن خصایص ویژه بـرای او، ارجی بسزا برای این نهاد قائل شد که این امر پس از فردوسی و با توجه به نفوذ عام شاهنامه ، با تبـدیل شـدن بزرگمهر به نماد نهاد وزارت ، توانست همچون یک بستر نظری مناسب برای ترقی و تثبیت قدرت ایـن نهـاد مفید فایده افتد.
با توجه به تشتّت روایات در مورد بزرگمهر١ و تردیدهایی که دربـارٔە شخـصیت تاریخی او ابراز شده ،٢ مـی تـوان گفـت کـار فردوسـی در «برکـشیدن » بزرگمهـر و رساندن او به جایگاهی چنان ارجمند، تأثیر بسزایی در فراهم سـاختن یـک پیـشینۀ افتخارآمیز برای نهاد وزرات و تئوریزه کردن اهمیت جایگاه وزیر در یک سـاختار سیاسی داشت ؛ چنان که نهاد وزارت در ادوار بعد از فردوسی ، بـرای بازیـابی جایگـاه پیشین خود در ساخت سیاسی قدرت ، می توانست بر این پیشینه اتکا کند.