Abstract:
قاعدۀ الواحد یکی از قواعدی است که از دیرباز موردتوجه فلاسفه بوده به نحوی که میتوان اشاراتی از مفادّ این قاعده را در آثار فلوطین یافت، ولی به نظر میرسد ابنسینا نخستین فردی است که در صدد اثبات منطقی قاعدۀ الواحد برآمده است. اگرچه به نظر میرسد، نظریات او در آثار مختلفش برای توجیه صدور کثرت از وحدت، دچار اختلافاتی است، در مجموع وی را میتوان جزء مدافعین این قاعده با مفادّی که موردنظر فلاسفه است، برشمرد. هدف نگارندگان جستار پیشرو آن است که با مراجعه به آثار ابنسینا، ضمن استخراج موارد اختلاف در بیان او دربارۀ صدور کثیر از واحد، به نقد ادلهای که در تأیید قاعده الواحد اقامه نموده، بپردازیم. هرچند تا به حال نقدهایی بر آراء ابنسینا (دربارۀ این موضوع) نگاشته شده و عدهای نیز درصدد پاسخ برآمدهاند، ما در این مقاله با تحلیل و بررسی خودِ کلام ابنسینا به مواردی دست یافتهایم که بیشتر آنها جزء موارد مطرح شده از جانب ناقدان نبوده و ازاینرو تحلیلی جدید به حساب میآید. از جمله میتوان گفت اولاً اثبات قاعدۀ الواحد به لحاظ منطقی موجبِ دور است و ثانیاً دیگر مبانی پذیرفته شده از جانب ابنسینا، نشان میدهد صدور کثیر از واحد بسیط امکانپذیر است و موجب ترکّب در ذات، نخواهد شد.
The principle of al-wahid is one of the principles that has long been of interest to philosophers so that some references to the contents of this principle can be found in the works of Plotinus, but Ibn Sina seems to be the first person to have tried to logically prove the principle of al-wahid. Although his theories seem to differ in his various works to justify the issuance of plurality from unity, he can generally be considered as one of the defenders of this principle with the contents intended by philosophers. The authors of the present article intend to refer to Avicenna’s works, and while extracting the differences in his statement about the issuance of plural from one, to critique the arguments he has presented in support of the principle of al-wahid. Although some criticisms have been written about Avicenna’s opinions (on this subject) and some people have sought to answer, we have, in this article, by analyzing Avicenna’s own words, reached some instances, most of which are not brought up by the critics and are therefore considered as a new analysis. For example, it can be said that, firstly, proving the principle of al-wahid logically causes a vicious circle, and secondly, other principles accepted by Avicenna show that the issuance of plural from the simple one is possible and will not lead to insertion (tarakkub) in essence.
Machine summary:
ازاینرو ما در این مقاله با بررسی و تتبّع در آثار ابنسینا نشان میدهیم اولاً اثبات قاعدۀ الواحد از جانب ابنسینا با ایراداتی روبرو است و ثانیاً پذیرش این قاعده، با بعضی از اصول و مبانی پذیرفته شده از جانب وی ناسازگار است و قبول آن کمکی به توجیه صحیح چگونگی صدور کثرات از جانب مبدأ اعلی در عالم ننموده است، بلکه چنانچه این قاعده و به تبع آن نظام طولی وجود را کنار بگذاریم، به درک قابلتوجیهتر و منطقیتری از نحوۀ پیدایش کثرات از واحد متعال، دست خواهیم یافت.
در بررسی این کلام میتوان گفت که اولاً مبدأ متعال میتواند همین حالات و احکام و صفات و تعقلاتی را که در عقل اول به پیدایش کثرت منجر شد، دارا باشد، به این معنی که او نیز میتواند وجوب وجود خود را تعقل کند، او نیز میتواند ذات نه تنها عقل اول، بلکه دیگر اشیاء را تعقل نماید، او نیز میتواند امکان ذاتی ممکنات را تعقل کند و اگر صرف تعقل، مبدأ و منشأ کثرت است، پس همۀ تعقلات خدای متعال، مستلزم صدور کثرت خواهد شد و این بهصراحت، مخالف قاعدۀ الواحد است.
ولی اگر مبحث اتحاد عقل و عاقل و معقول را به میان آوریم، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که تعقلات عقل اول، خارج از وجود او و در مرتبهای دیگر نیستند، بلکه ذات او با تعقلاتش، اتحاد داشته و در یک مرتبه است؛ ازاینرو همۀ این امور را میتوان بیواسطه به مبدأ متعال نسبت داد که بیانگر صدور کثیر از واحد است.