Abstract:
در کلمات مشهور فقهای امامی و حنفی، انصاف در مواقعی محدود و در تقارن و تزاحم با قرعه و نیز در مصادیقی همچون مشتبه بودن حق یا مال برای شخص خاص، به کار میرود. با وجود این، به دلیل داشتن عنصر درونی بودن و ترجیح باطنی یک طرف بر طرف دیگر، که مبتنی بر خرد و وجدان است، طریقی برای رسیدن به عدالت گسترده را به ذهن متبادر میسازد. در فقه امامیه و حنفیه بیشترین تشابهات حاصل از عملکرد منصفانه در مصادیق فقهی (همچون نکاح، صداق و عدم استحقاق زوج برای مطالبه نیمی از آن) به کار میرود. همچنین در شرایط و موارد خاص (همچون دِین و شیوه پرداخت آن در صورتی که پرداخت بدهی دیگری بدون الزام به پرداخت و فسخ معامله تحت عنوان ایفای تعهد به وسیله غیر متعهد یا به شکل تبرّعی و اجازه اعطای مهلت صورت گرفته باشد؛ پرداخت بدهی در قالب اقساط با وجود اثبات اصل حالّ بودن دیون؛ معافیت لوازم ضروری زندگی بدهکار از پرداخت بدهی؛ و تخفیف میزان خسارت با وجود الزام پرداخت آن) کاربرد دارد که در فقه امامیه و حنفیه به گونهای مستقل از عدالت به کار میرود که نقش تکمیلکننده را برای قواعد کلی فقهی ایفا میکند و نتیجهاش احتفاظ حقوق الناس در موارد تزاحم حقوق است.
یظهر مصطلح الانصاف فی العبارات المشهوره لفقهاء الامامیه ظهورا نادرا وبالتقارن والتزاحم مع القرعه وکذلک فی مصادیق مثل الشبهه فی الحق او المال لشخص معین. رغم ذلک، فان وجود العنصر الباطنی والترجیح الباطنی لشخص علی اخر وهو امر مبنی علی الحکمه والوجدان، وطریق من اجل وصول الذهن الی العداله الشامله. تظهر اغلب مواضع الشبهه فی فقه الامامیه والحنفیه حول الاداء المنصف فی المصادیق الفقهیه (مثل النکاح، الصداق وعدم استحقاق الزوجه المطالبه بنصف الصداق). کذلک فی الظروف والحالات الخاصه (مثل الدین وطریقه دفع الدین فی حاله تم ذلک عن طریق الدفع من قبل شخص اخر من دون الالزام بالدفع وفسخ المعامله تحت باب الوفاء بالعهد من قبل غیر المتعهد او عن طریق التبرع والرخصه بمنح فرصه؛ دفع الدیون علی شکل اقساط مع اثبات مبدا حال الدیون؛ استثناء ضروریات حیاه المدین من دفع الدیون؛ والمسامحه فی مقدار الاضرار مع الالزام بدفعها) وینظر فقه الامامیه والحنفیه الی ذلک بطریقتین مستقلتین عن بعضهما، وتلعب دورا متمما للقواعد العامه للفقه وتودی بالنتیجه الی المحافظه علی حقوق الناس فی حالات تزاحم الحقوق.
Machine summary:
همچنین در شرایط و موارد خاص (همچون دِین و شیوه پرداخت آن در صورتی که پرداخت بدهی دیگری بدون الزام به پرداخت و فسخ معامله تحت عنوان ایفای تعهد به وسیله غیر متعهد یا به شکل تبرّعی و اجازه اعطای مهلت صورت گرفته باشد؛ پرداخت بدهی در قالب اقساط با وجود اثبات اصل حالّ بودن دیون؛ معافیت لوازم ضروری زندگی بدهکار از پرداخت بدهی؛ و تخفیف میزان خسارت با وجود الزام پرداخت آن) كاربرد دارد که در فقه امامیه و حنفیه به گونهای مستقل از عدالت به کار ميرود كه نقش تکمیلکننده را برای قواعد کلی فقهی ایفا میکند و نتیجهاش احتفاظ حقوق الناس در موارد تزاحم حقوق است.
مشابه این حکم در فقه حنفی با عنوان «صلح در دین» مطرح شده که به نظر میرسد عبارتی دیگر از انصاف باشد؛ زیرا بر اساس رضایت طلبکار و توافق طرفین میتواند به صورت اقساط و در قالبهای انعطافپذیر و با نگرشی مسامحتآمیز اعمال شود؛ اين كار مقولهای دیگر از انصاف است.
4. به نظر میرسد در فقه امامیه و حنفیه، انصاف بیشتر پیرو شرایط و تحت موارد خاص و دریافت ذهنی زیرکانه است و حالت انصاف كه بر اساس تغییر شرایط، اوضاع و احوال متغیر است، در مقابل حالت ثابت عدالت قرار دارد.
اردبیلى، احمد بنمحمد (1403ق)، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، چ اول، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.