Abstract:
تمثل، ظهور شیء برای انسان به صورتی است که انسان با آن مالوف و مانوس بوده و با غرضی که ظهور به خاطر آن است، مناسب میباشد. تمثل از قبیل تبدیل و انقلاب چیزی به چیز دیگر نیست، بلکه متمثل بدون آنکه در ذات و حقیقت خود دگرگون شود، در صورتی در ظرف ادراک بیننده ظهور مییابد؛ بنابراین تمثل غیر از تشکل است. نظریه تمثل که ماهیتی فلسفی دارد، میتواند به مثابه مبنای مابعدالطبیعی در تفسیر متون دینی در ظهور مثالی حقایق به کار گرفته شود. در این نوشتار، نظریه تمثل از جهت مابعدالطبیعی و استنباطی، مورد بررسی قرار گرفته است.
Tamathol is the manifestation of an object for human in the form he/she is familiar with, having a purpose fitting to the purpose of its manifestation. Tamathol is not such as the transformation of one thing to another, rather motamathel [the manifested] appears in a form in the visitor’s perception, without having any change in its nature or reality; therefore tamathol is not the same as formation. The theory of tamathol, which has a philosophical essence, may be used as a metaphysical base for the interpretation of religious texts in the ideal appearance of facts. The theory of tamathol is clarified, in this article, from the metaphysical and perceptive aspects.
Machine summary:
هيولاي عالم اسطقسات ، واحد بالشخص بوده و عقلي که در ازاي آن است ، عقل فعال متصرف در عالم اسطقسي و مفيض بر نفوس ناطقه انساني به اذن خداي سبحان است و به سخن ديگر، اين عقل ، واســطه وجود شــخصــي هيولاي عالم اســطقســات و رابط فيضــان صــور بر آن به حســب اسـتعدادات گوناگون و امکانات اسـتعدادي اسـت ، چنانکه خداي متعال در قرآن کريم مي فرمايد: «فأرسلنا إلیها روحنا فتمثّل لها بشر اسویا» پس روح خود را به سوي او فرستاديم پس به صورت بشري سوي براي او تمثل يافت » (مريم : ۱۷).
قرآن کريم از فرشـتگان به طور مکرر ياد فرموده و در ميان آنها صرفا نام جبرئيل و ميکائيل برده شـده و غير آنها به اوصاف، مانند: ملک الموت و کرامالکاتبين و سفره الکرام البرره و رقيب و عتيد و غير آنها ياد شـده اند و صـفات و اعمال فرشـگان که در صحيفه الهيه و احاديث شريفه بيان شده ، از اين قرار است : يکم : فرشـتگان موجوداتي مکرم و وسائط ميان خداي متعال و عالم مشهود بوده و در هر حادثه يا واقعه کوچک يا بزرگي ، شـأني داشـته و بر آن حادثه يا واقعه به حسب جهت يا جهات موجود در آن ، فرشـته يا فرشـتگان موکلي اسـت و شـأن آنها در آن حادثه يا واقعه صرفا به جريان انداختن امر الهي در مجراي خود يـا قراردادن آن در مســتقر خود اســت ، چنانکه خداي متعال مي فرمايد: «لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون: به سخن او را پيشي نگرفته و به امر او عمل مي کنندخ (أنبياء: ۲۷).