Abstract:
پژوهش حاضر با روشی تبارشناسانه و نیز با بهرهمندی از روش اجتهادی، اخلاقی بودن کاندیداتوری- ترشیح- را مورد بررسی قرار داده و تاثیر ممدوح یا مذموم بودن ترشیح در کلّیت انتخابات را تبیین کرده است. هدف اصلی از طرح این ایده، آگاه نمودن برخی از نامزدهای انتخاباتی- که دچار توهّم تکلیفگرایی میشوند- از مذموم بودن اصل نامزدی آنان در فرایند انتخابات است. نتایج پژوهش نشان میدهد که کاندیداتوری به عنوان جزئی از فرآیند انتخابات در اندیشه دینی فارغ از هنجارهای فقهی و اخلاقی نیست و هر کس نمیتواند به هر انگیزهای خود را نامزد منصبی نماید. بهویژه آنکه روایات زیادی وجود دارد که آدمی را از طلب امارت نهی میکنند و چنین مطالبهای را حاکی از حرص و ولع به دنیا تفسیر مینمایند. در مقابل، روایاتی که بر چنین مطالبهای صحّه مینهند نیز به شدت احتیاطآمیز و نگران فروکاستن ارزشهای اخلاقی هستند. تأمل در ادلّه ترشیح میتواند برخی از نامزدها را که بنا به دلایل دنیوی یا ضعف در شایستگی، در فرایند انتخابات شرکت نمودهاند را منصرف، و بدین گونه مانع حضور افراد صالح در این امر مدنی نشوند.
Using a genealogical and Ijtehadi method, the present study explores the ethics of candidacy -Tarshih- and its decency or indecency impact on the elections as a whole. The main purpose of raising this idea is to give awareness to some candidates who are obsessed with the illusion of deontology about the indecency of their candidacy in the election process. The results of the study shows that candidacy as a part of the election process in the religious ideology is not free from jurisprudential and ethical norms so every person who has an indecent motivation is not permitted to be nominated for a position. There are many traditions that forbid a human from seeking governance and it is interpreted as greed and acquisitiveness for this world. On the other hand, some other traditions that confirm this request are so cautious about the degradation of ethical values. Reflection on the arguments for Tarshih can make those candidates participating in the election process due to worldly incentives or lack of qualification withdraw and thereby prevent the presence of disqualified people in this civil issue.
Machine summary:
با این وجود، بدون اینکه نیازی به چنین تلاشی داشته باشیم، باید بر این نکته تاکید کرد که درباره چنین حقی دو نگاه وجود دارد: نخست، رویکرد حقوقی است، مبنی بر اینکه آیا شریعت اسلامی چنین حقی را برای افراد جامعه اسلامی به رسمیّت میشناسد یا نه؟ دوم، رویکرد اخلاقی است، مبنی بر اینکه اساساً داوطلب شدن براى تصدّى منصبی از مناصب حکومتی، امری ممدوح است یا مذموم؟ پژوهش حاضر بدون اینکه رسالتی در تحلیل رویکرد اول داشته باشد، بیشتر میکوشد تا از منظری اخلاقی- و به نوعی تبارشناسانه- چنین حقی را مورد ارزیابی قرار دهد.
انصار كه چنان دیدند، به سخن آمده گفتند: به خدا ما نسبت به خیرى كه خداوند به سوى شما سوق داده، بر شما رشك نخواهیم برد و هیچ كس نزد ما محبوبتر و پسندیدهتر از شما نیست، ولى ما ترس آینده را داریم و بیم آن را داریم كه در آینده كسى متصدّى خلافت گردد و مسلّط بر كار شود كه نه از ما و نه از شما باشد و از اینرو ما حاضریم با یكى از شما بیعت كنیم، مشروط بر اینكه پس از مرگ او یكى از انصار را به خلافت انتخاب كنیم و چون وى از دنیا رفت، یكى از مهاجرین و به همین ترتیب براى همیشه روى نوبت یكى از مهاجر و یكى از انصار متصدّى امر خلافت باشد و ضمناً موجب تعدیل خلیفه نیز خواهد شد، زیرا اگر قرشى (و مهاجر) خواست منحرف شود، انصارى جلوى او را مى گیرد و بالعكس.