Abstract:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش شناختی – رفتاری بر کاهش تعارضات زوجین متقاضی
طلاق بود که با روش پژوهش کمی و از نوع نیمه تجربی انجام شد. جامعه پژوهش شامل متقاضیان
طلاق مراجعه کننده به سامانه تصمیم شهر آبیک در سال 99 روی 40 نفر ( 20 نفر مرد و 20 نفر زن)
به صورت در دسترس انجام شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تعارضات زناشویی بود. از روش آماری
تی وابسته برای مقایسه بین پیش آزمون و پس آزمون استفاده گردید. با توجه به اینکه سطح معناداری
000 / 0 شد و از سطح 001 / 0 کمتر شد، در نتیجه فرض صفر ردو فرض خلاف تایید شد، لذا با احتمال
99 درصدرابطه معنادار بود. یافتهها نشان میدهد مداخلات آموزش شناختی – رفتاری بر کاهش
تعارضات زناشویی زوجین متقاضی طلاق مرکز سامانه تصمیم شهر آبیک موثر بوده است.
Machine summary:
بنابراين در ازدواج بايد فرض را بر اين گذاشت که بروز تعارض جزئي از رابطه زناشويي و زندگي مشترک است ، بنابراين زن و شوهر بايد ياد بگيرند که تعارض هاي خود را حل کنند تا خوشبخت شوند، تعارض بين فردي به عنوان نوعي تعامل که در آن اشخاص تعاملات ، ديدگاه ها و Divorce 1 2Claire, Dush& Taylor 3Young,E.
نيز پنج دسته از شناخت هايي را که در عدم سازگاري زناشويي نقش دارند،توصيف کرده است : توجه انتخابي(شامل برداشت خاص هر زوج از اتفاقات )،اسناد(توضيح هر زوج درباره اتفاق )، انتظارات (پيش بيني هريک از زوج درخصوص اتفاقات خاصي که در آينده رخ خواهد داد)، فرضيات (باورهاي اساسي که هر زوج در مورد ماهيت کلمات و ارتباط بين وقايع و ويژگيهاي يک رابطه صميمي حفظ ميکند)و معيارها(باورهاي هر زوج 6Kline Plaeasant, Whitton &Markman 7Johanson 8Rice 9Fincham, Beach 10Christensen &Heavey در مورد تفکرات يا رابطه اي که همسرش بايد داشته باشد).
يوسفي و عزيزي(١٣٩٧) در پژوهشي با عنوان تبيين مدلي براي پيش بيني تعارض زناشويي بر اساس تمايزيافتگي و تيپ هاي شخص به اين نتيجه رسيده اند که رابطه همبستگي منفي و معنيدار بين تعارض زناشويي با تيپ هاي شخصيتي(به جز تيپ روان رنجو) و تمايز يافتگي است .
بحث طبق بيانات قبل ، مهمترين سوال پژوهش اين بود که آيا آموزش شناختي – رفتاري بر کاهش تعارضات زوجين متقاضي طلاق تاثير دارد !با توجه به نتايج به دست آمده از جدول شماره ١٢، سطح معناداري ٠/٠٠٠ مشاهده شد و از سطح ٠/٠٠١ کوچکتر است .