Abstract:
شبرنگنامه یکی از منظومههای پهلوانی است که تا چندی پیش شهرتی نداشت و کمتر مورد توجّه پژوهشگران بود. موضوع این منظومه، داستان نبرد شبرنگ پسر دیو سپید با ایرانیان در کینخواهی از خون پدر است که علیرغم کوششهایی که در این راه از خود نشان میدهد ناکام میماند و در نهایت به توران گریزان میشود و دیگر از سرنوشت او سخنی به میان نمیآید. اگرچه روایت این منظومه برگرفته از کتاب نامۀ خسروان آزادسرو است امّا جای شگفتی است که در منابع متقدّم، اشارهای به شبرنگ و یا منظومۀ شبرنگنامه نمیشود و نخستین بار در متون دورۀ صفویه است که گزارشهایی دربارۀ این دیو و پایان زندگیاش میآید که شماری از آنها هم نوظهور و ساختگی است. نکتۀ در خود توجّه دیگر آن که در شبرنگنامه به مرگ شبرنگ اشاره نمیشود و این پرسش را در ذهن تداعی میکند که آیا پایان این منظومه در اصل افتادگی داشته است؟ در این مقاله پس از بررسی و نقد روایات فرجام زندگی شبرنگ، نشان میدهیم که به احتمال بسیار، داستانهای فرامرزنامۀ کوچک دنبالۀ شبرنگنامه بوده است امّا با گذشت زمان، این دو روایت از یکدیگر جدا شدهاند با اینحال، نشان پیوستگی آنها همچنان در برخی روایات آشکار است.
The Shabrangnameh is a heroic poems which was not famous and less noticed by
researchers until recently. The subject of this epic poem is the battle of Shabrang, the son of
the Deev-e Sepid (the White Demon), and Iranians to take a revenge of the murder of his
father. Despite its best efforts, he fails to do so and finally escapes to Turan, and there is no
more mention of his fate. Although the narrative is extracted from the Nameye
Khosrowan (The Book of Khosrows/Kings) witten by “Azad Sarv”, it is surprising that
in earlier sources there is no reference to Shabrang or Shabrangnemeh poem. First time,
texts from Safavid period provide some reports about this demon and the end of his life,
which some are unprecedented and artificial narratives. Other point is that the death of
Shabrang has not been referred in the Shabrangnameh and it begs the question whether the
end of this epic poem has been removed? While reviewing and criticizing narratives of the
end of Shabrang's life, this study finds that stories of the Small Faramarznameh are more
likely the sequel of the Shabrangnameh. These two narratives have been separated from
each other over time; however, their connection is still evident in some narratives.
Machine summary:
از این منظومه با عنوان داستان شبرنگ نیز در نسخه ها نـام بـرده شـده (JI خطیبـی، ١٣٩٧: ٧٠٥) و معادل عربی آن نیز بـا عنـوان «حکایـه شـبرنگ » در بـرگ نخسـت یکـی از دستنویس ها آمده است (JI ٢٠١٢:١ ,Von den berg) امّا از آن جا که در تـاریخ ادب حماسـی ایران ، بیشتر منظومه ها با افـزودن واژۀ «نامـه » بـه قهرمـان اصـلی داسـتان ، نـام گـذاری شـده است (JI زّرین قبانامه ، ١٣٩٣: ٣٩ ؛ آیـدنلو، ١٣٨٣: ١٨٢) بنـابراین ایـن منظومـه هـم بـا نـام شبرنگ نامه شهرت بیشتری دارد.
گمنـامی شـبرنگ نامـه آن چنـان بـود کـه در مدخل حماسه در دانش نامۀ ایرانیکا، نامی از این منظومـه بـرده نشـده (JI :١٩٩٨ , De Blois ٤٧٩ -٤٧٧ ) همچنین در کتاب برگزیدۀ متون پهلوانی نیز که شماری از منظومه هـای پهلـوانی ایران معرّفی شده (JI آیدنلو، ١٣٨٨: ١٣-٤٩) سخنی دربارۀ شبرنگ نامه نیامده است .
بر پایۀ شهریارنامۀ مختاری، هنگامیکه سخره دیو کیستی پـدر را از مـادرش جویـا میشود، مادر در پاسخ فرزند میگوید پدرش شبرنگ بود که به دست برزو از میان رفت : به مادر چنین گفت برگـوی راسـت که از راستی جانِ کین خود بکاست کـــه از نـــرّه دیـــوان مازنـــدران کـه بـودی پـدر مـر مـرا در جهـان بــدو گفــت مــادر کــه ای شــیرگیر دلیـــر و ســـرافراز و شمشـــیرگیر نـــژاد تـــو باشـــد ز دیـــو ســـفید که رسـتمش کـرد از جهـان ناپدیـد پــدر مــر تــو را بــود شــبرنگ دیــو که شد کشته در دست بـرزوی نیـو (مختاری، ١٣٩٧: ٦٦٣) در این منظومه به جزییات نبرد برزو با شبرنگ اشاره نمیشود امّا تفصیل ایـن داسـتان در یکی از طومارهای نقّالی آمده است : راویان اخبار و ناقلان آثار چنین آورده اند که روزی شاه کیخسـرو و سـالار مـع اولادان در تخت ایوان گرشسـبی در عـین جشـن بودنـد کـه بـه ناگـاه از در بارگـاه ، بـرجیس عالیمقام از شهر زرّین آمده شاه و رستم را ملازمت کردند گفـت ای شـهریار، شـبرنگ فیل سر پسر دیو سفید آمده تمامی شهرهای مازندران را گرفت فرزنـدان اولاد را در بنـد کشید به لشکر بیشمار آمده شهر زرّین را قبـل کـرده اسـت .