Abstract:
همانطور که همه میدانیم مبانی فکری مارکس متأثر از فلسفۀ هگل بود و به همین دلیل وی در مواجهه با دوگانۀ معروف هنرمستقل و هنرمتعهد (کانت - هگل) طرف هنرمتعهد هگلی را میگرفت. از لحاظ نظری، این سوگیری به معنای رد خودمختاری و استقلال اندیشمند و مردود دانستن تفرّد سوژۀ خلاق در ساحت خلق اثر است، اما در عمل خواهیم دید که با توجه به ذات انسان باورانۀ ادعاهای اتوپیاگرایانۀ کمونیستی (برابری ـ جامعۀ بیطبقه)، لاجرم سویههای اومانیستی در آراء متقدم مارکس نیز مشاهده میشود. همین سویههاست که موتور محرکۀ هنرمندان نوگرای چپ در سالهای منتهی به انقلاب اکتبر شد. در این نوشتار سعی شده تا به جستجوی ریشههای رشد هنرآوانگارد (هنر مارکسیستی پیش از انقلاب اکتبر) در آراء متقدم مارکس پرداخته و حتیالامکان نشان داده شود که چگونه کمرنگ شدن این آموزهها و سنگینی کفۀ ترازوی اندیشۀ مستقل ـ متعهد به سمت رویکرد هگلی و تصلّب نظام ایدئولوژیک، اسباب افول اندیشۀ نوگرا در فاصلۀ زمانی پسا مارکس [پیش از انقلاب] تا اوج ایدئولوژی استالینیستی را در سپهر اندیشۀ چپ، فراهم کردند.
این مقاله مطالعهای موردی در باب «نسبت هنر و ایدئولوژی» است که به قبل و بعد انقلاب اکتبر روسیه اختصاص یافته اما به لحاظ نظری، نتایجی قابلتعمیم دارد.
Experimental and avant-garde art did a lot of service to the Russian Revolution, and the artists of that time were mostly considered revolutionaries, but after the revolution, strange things happened and many artists were considered traitors.As we all know, Marx's intellectual foundations were influenced by Hegel's philosophy, and for this reason he sided with Hegel's committed art in the face of the famous dichotomy of independent art and committed art (Kant-Hegel). Theoretically, this bias means rejecting the autonomy and independence of the artist and rejecting the individual subject's individuality in the field of creating the work, but in practice we will see that due to the humanistic nature of communist utopian claims (such as equality - classless society) Inevitably, humanist aspects are also found in Marx's earlier views. This article seeks to trace the roots of the success and growth of avant-garde art in Marx's earlier views and to show as much as possible how the decline of these teachings and the rigidity of the ideological system caused the decline of modernist art in the post-Marx period to the height of Stalinist ideology. They provided the sphere of leftist thought.
Machine summary:
بررسی دلایل افول هنر آوانگارد در روسیه و نسبت آن با تصُّلب ایدئولوژی در بازة زمانی پیش از انقلاب اکتبر تا پایان دوران زمام داری استالین علی الماسی زند * سیدجواد میری ** 1 چکیده همان طور که همه میدانیم مبانی فکری مارکس متأثر از فلسفۀ هگل بـود و بـه همـین دلیـل وی در مواجهه با دوگانۀ معروف هنرمستقل و هنرمتعهد (کانت - هگـل ) طـرف هنرمتعهـد هگلی را میگرفت .
٢. ورود به متن برای بررسی این مسئله بهتر است به سه دورة زمانی ـ فکری تعیین کننده در سـیر افـول هنـر در روسیه بپردازیم : یک ) پیش از انقـلاب : کـه اندیشـه هـای مـارکس و انگلـس گرچـه گهگـاه بـه واسـطۀ خوانش های متفاوت اما مستقل از دخالت های یک قوة قـاهرة سیاسـی نظـامی و در بسـتری نخبگانی به طور مستقیم بر روی جامعه فکـری مارکسیسـت / سوسیالیسـت تـأثیر داشـت و هنوز ایدئولوژی مارکسیستی به مثابۀ یک نظام فکری هژمونیک ظهور نکرده بود.
سه ) سال های پس از مرگ لنین (١٩٢٤) و ظهـور اسـتالین بـه عنـوان رهبـر اتحـاد جماهیر شـوروی: کـه در آن قرائـت هـای رادیکـال تـر از مـارکس رواج یافـت و رئالیسـم سوسیالیستی نسخه ای بود که حکومت در این دوره برای هنر پیچ دی .
٣. پیش از انقلاب همان طور که همه می دانیم برای فهم کلام مارکس ، ناگزیر از درک هگل هسـتیم ؛ مـارکس در مواجهه با دوگانۀ معروف هنرمستقل و هنرمتعهد (کانت - هگـل ) طـرف هنرمتعهـد هگلـی را میگرفت ؛ « نظر هگل این بود که وظیفۀ هنر بازنمودنِ ایده به صورت حس پـذیر اسـت » (کاپلستون ، ١٣٩٢: ٢٢٩).
org/iv-marx-lenin-marxist-humanism-philosophy-revolution- permanence (2018) https://www.