Abstract:
به طور موثق از پیش از انقلاب مشروطه تا به امروز دموکراسیخواهی و مباحث پیرامون آن یکی از مهمترین مسائل نظری، اجتماعی و سیاسی در ایران محسوب میشود، چنانکه میتوان یکی از ریشهها و زمینههای جنبشهای اجتماعی دو قرن اخیر را پیرامون این اصطلاح جستجو کرد، اصطلاحی که بین جریانهای فکری و نظری مختلف مناقشهها و بحثهای زیادی را پی افکنده؛ این مقاله در صدد آن است تا با روش تحلیل گفتمان و با استمداد از رهیافت پارادایمی به مناسبات میان حکومت، دین و دموکراسی از دیدگاه چهار نظریهپرداز و روشنفکر ایرانی اعم از شریعتی، بازرگان، مطهری و سروش بپردازد و در نهایت جایگاه و نوع دموکراسی را در پارادایم سیاسی این روشنفکران بازشناسی کند. یافتههای حاصل ازپژوهش حاکی از آن است که دموکراسی و نوع حکومت و ارتباط و نسبتهای آنها با دین در پاردایم سیاسی روشنفکران اگرچه در برخی موارد دارای شباهتهایی با یکدیگر است، اما با توجه به دلالتهای تبیینی، معرفتی و هنجاری در رهیافت پارادایمی، تفاوتها به اندازهای است که عامل ارائه انواع دموکراسی و شکل گیری انواع حکومتها گردیده. مقایسه پارادایم سیاسی برخی روشنفکران با اصول دموکراسی در غرب نیز حکایت از فزونی یافتن تفاوتها نسبت به تشابهات دارد.
Certainly, democratism and related arguments have been considered as the most important theoretical, social and political matters in Iran from constitution revolution up to now; as this phrase can be searched for the bases and fields of social movements through two recent centuries. The phrase that has been followed by many disputes and arguments among several mental and theoretical courses. This paper tries to study basic and famous works of four Iranian intellectuals including Shariati (Nation and Imamat), Bazargan (Prophetic mission and ideology, outskirts of religion and policy), Motahari (Completion of prophetship, Imamat and leadership) and Soroush (theoretical contraction and expansion of religion) and finally recognizes place and kind of democracy in political paradigm of these intellectuals. Results of the research showed devisable differences between democracy and type of government with religion in political paradigm of these intellectuals regarding explanatory, wise and normal implications’ which lead to talk about several types of democracy and to believe shaping several types of governments in thoughts of them.
Machine summary:
بررسي جايگاه و نوع دموکراسي در پارادايم سياسي روشنفکران ايراني و مقايسۀ آن با اصول دموکراسي غربي (مطالعۀ موردي شريعتي، بازرگان ، مطهري و سروش ) عباضس و هفيرادت سعيلمي ،گروه علوم اجتماعي، دانشگاه پيام نور ،ايران زينب نادي دانشجوي دکتراي علوم اجتماعي دانشگاه تهران محمدميثم نادي انشجوي دکتري مدرسي معارف اسلامي نمايه در ISC دريافت ١٣٩٨/٢/١٢ پذيرش ١٤٠٠/٣/٦ چکيده به طور موثق از پيش از انقلاب مشروطه تا به امروز دموکراسيخواهي و مباحث پيرامون آن يکي از مهم ترين مسائل نظري، اجتماعي و سياسي در ايران محسوب ميشود، چنانکه ميتوان يکي از ريشه ها و زمينه هاي جنبش هاي اجتماعي دو قرن اخير را پيرامون اين اصطلاح جستجو کرد، اصطلاحي که بين جريان هاي فکري و نظري مختلف مناقشه ها و بحث هاي زيادي را پي افکنده ؛ اين مقاله در صدد آن است تا با روش تحليل گفتمان و با استمداد از رهيافت پارادايمي به مناسبات ميان حکومت ، دين و دموکراسي از ديدگاه چهار نظريه پرداز و روشنفکر ايراني اعم از شريعتي، بازرگان ، مطهري و سروش بپردازد و در نهايت جايگاه و نوع دموکراسي را در پارادايم سياسي اين روشنفکران بازشناسي کند.