Abstract:
در عصر حاضر که عصر حاکمیت تاریخ و تاریخ گرایی است، موضوع تشخیص زمان ها و بنیان های تاریخی و اساطیری از دغدغه های پژوهش است؛ خاصه در مطالعات ایرانی تعیین مرز میان اسطوره و تاریخ در حماسۀ ملّی از دشواری های تحقیق به شمار می رود. نخستین بار برتلس از سه بخش متمایز شاهنامه با عنوان های: اسطوره ای، تاریخی و پهلوانی سخن گفت؛ براساس این نظر، دورۀ حکومت پیشدادیان اساطیری است امّا دربارۀ دورۀ حکومت کیانیان پژوهشگران اتفاق نظر ندارند. وجود عناصر اساطیری در داستان های مربوط به سلسلۀ کیانیان این پرسش را مطرح می کند که شاهان کیانی شخصیت های تاریخی دارند یا متعلق به اسطوره اند. در پاسخ به این پرسش پژوهشگرانی چون ویندشمان، اشپیگل، دارمستتر، لومل، ویکندر و دو مزیل با دید اسطوره گرایی بر این عقیده اند که کیانیان یا برخی از شاهان این سلسله به اسطوره تعلق دارند. وجود عناصر شگفت در داستان کیکاووس و کیخسرو بنمایۀ این تفکر است. گروه دیگر از پژوهندگان تاریخگرا، چون هنینگ، مری بویس و کریستن سن کیانیان را پادشاهان ایران خاوری می دانند که در دوره ای تاریخی پیش از هخامنشیان حکومت کردهاند. ظهور و حضور زرتشت در دورۀ گشتاسب بن مایه این عقیده است. در جستار پیش رو به روش توصیفی- تحلیلی، آراء و استدلال ها و شواهد این دو گروه پژوهندگان نقد و بررسی شده است نتایج این بررسی نشان می دهد نظریه تاریخ گرایان مستندتر و به واقعیت نزدیک تر است.
In the present age, which is the era of the rule of history and historicism, the question of identifying the mythical time and historical foundations is a concern for research.Particularly, in Iranian studies, pinpointing the border between myth and history of the national epic is arduous.For the first time, Bertles stated about the three distinct parts of Shahnameh with mythical , historical and athletic titles. According to this view,the age of Pishdadian era is mythical, but scholars disagree on the era of Kianyan. The existence of mythical elements in the stories of Kianyan dynasty raises the question of whether the Kianyan kings have historical characters or belong to legends and myths. In response to this question, scholars such as Windschmall and Spiegel and Darmstadt and Lommel and wikander and Dozmil have a mythical view that Kianyan or some of the kings of this dynasty are mythical.The existence of marvelous elements in the story of Kikavus and Kikhosro is the basis of this thinking. Another group of historians such as Henning and Mary Boevis and Chrirstensen, consider Kianyan kings the kings of East Iran to have ruled in the historical period before Achaemenids appierance and attendance Zoroaster in the kingdom goshtasp is the basis of this thinking In the present research, the views, arguments and evidence of these two groups of researchers have been criticized.The results of this study show that historians' theory is more reliable and closer to reality.
Machine summary:
فصل نامه علمي تفسير و تحليل متون زبان و ادبيات فارسي (دهخدا) دورة١٣، شمارة٤٩، پاييز ١٤٠٠، صص ١٢٥ -١٥٤ تاريخ دريافت : ٩٨/١٢/١، تاريخ پذيرش : ٩٩/٢/٢٣ (مقالۀ پژوهشي) پژوهشي در بنيان هاي اساطيري و تاريخي کيانيان منيژه فلاحي ١،دکترملکمحمدفرخزاد٢،دکترعباسعليوفايي 3 چکيده درعصرحاضرکه عصرحاکميت تاريخ وتاريخ گرايـياسـت ،موضـوع تشـخيص زمـان هـاو بنيان هايتاريخيواساطيريازدغدغه هايپژوهش است ؛خاصه درمطالعات ايرانيتعيين مرزميان اسطوره وتاريخ درحماسۀمليازدشواريهايتحقيق به شمارميرود.
درپاسـخ بـه ايـن پرسـش پژوهشگرانيچون ويندشمان ،اشپيگل ،دارمستتر،لومل ،ويکندرودومزيل باديداسطوره گراييبـر اين عقيده اندکه کيانيان يابرخيازشاهان اين سلسله به اسطوره تعلق دارند.
مطالب واطلاعات زيادتريکه درمتـون پهلـويدربـاب کيکـاووس وجـودداردماننـد مطالبيکه دربندهشن درشرح سلطنت کاووس بـه تفصـيل آمـده اسـت ومـاجرايرفـتن کاووس برآسمان که خبريازآن دراوستانيست يابايددرنسک هايگـم شـدةاوسـتابـه دنبال آن باشيم يااين داستان هابه تدريج ازرويداستان هـايمنفـرديـاآنچـه ازروزگـاران کهن به يادگارمانده بوده (سرودهاوروايات )ابداع گشته وواردادبيات داستانيايران شـده باشد.
دربارةسرگذشت کيخسرووبرخيشاهان کيانيدرشـاهنامه نظـرديگـريوجـوددارد مبنيبرآن که اين روايات مربوط به تاريخ وادبيات پارتياسـت وبـاسرگذشـت کـيهـاي اوستايي(آنچه درزامياديشت وآبان يشت آمده )ارتباطينداردوتاريخ وادبيات پـارتي و روايات اوستاييآميخته شده است :«به گمان من ازمطالب شاهنامه ازمنوچهرتـادارافقـط مقدارناچيزيتاريخ هخامنشيوروايات اوستاييوبـيش ازهشـتاددرصـدازآن تـاريخ و ادبيات پارتياست .
«در افسانۀکتزياس ازروياشتباه گئومات مغ يعنيبرديايدروغي،سفنداداتس نام يافته است و اين اسم درحقيقت متعلق به برافکنندةاوست نه خوداو»(کريستن سن ،١٣٦٨:٣).
به اين ترتيب نام گشتاسب ازمشرق ايران به مغرب گسترده شده ودراساميخانـدان هخامنشيبه کاررفته است .
درفهرست شـاهان کيـاني شاهنامه ناميازکياپيوه نيست اين اسطوره به حماسه راه نيافته است .