Abstract:
بغداد، پایتخت چند فرهنگی دولت عباسیان در حالی در سال 334 قمری از سوی آل بویه (ح 321-447ق) گشوده شد که اقوام و مذاهب گوناگونی در آن میزیستند. چیرگی بویهیان بر این شهر، کفهی قدرت را به سوی مذهب شیعه و ملیت ایرانی بالا برد و مناسبات قومی-مذهبی را با دگرگونی اساسی روبرو نمود. نسل اول پادشاهان بویهی گرچه مناسبات دولتی را ذیل برنامه کلی تعاملات قومی و مذهبی تعریف میکردند، اما از پدیدآمدن زمینههای واگرایی اجتماعی، جلوگیری مینمودند. اما نسلهای بعدی فرمانروایان آل بویه، چون گذشته قدرت لازم را نداشتند از این رو به رغم روحیه مدارای مذهبی در میان این حاکمان، ناآرامیهای اجتماعی در حوزه تحت سلطه آنان فزونی یافت. علت به معنای آن چیزی است که از وجودش چیز دیگری (معلول) حاصل شود. زمینه نیز در لغت به معنای سطح و متن هرچیز می باشد. به عبارت دیگر علل یا عوامل بیشتر ناظر به کنشگران انسانی که با کنش های خود تأثیراتی بر روند حوادث می گذارند دانست و زمینه ها که دارای ابعاد تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و..باشند و به نوعی بسترها و پس زمینههای خلق پدیدهها تلقی گردند.پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی و بر مبنای نظریه «واگرایی جوامع پویایِ چند فرهنگی-چند مذهبی» در پی پاسخ به چیستی مهمترین زمینهها و علل واگرایی اجتماعی جامعه اسلامی در دوران آل بویه است. یافتهها نشان میدهند، زمینههای واگرایی اجتماعی در این دوره عبارت بود از: «نبود عقلانیت دینی»، «ناآگاهی در میان مردم»، «جمعیت ناهمگون» و «پویایی اقلیتهای دینی». و علل واگرایی نیز به ترتیب این موارد بودند: «نبود امنیت»، «تقابل فکری تشیع آیینی و اهل حدیث»، «نزاعهای قومی»، «فریب افکار عمومی» و «حوادث طبیعی».
Baghdad, the multicultural capital of the Abbasid state, was opened in 334 AH by the Buyids (327-447 AH), while various ethnic groups and religions lived there. The Buyids domination of this city raised the sphere of power towards the Shiite religion and the Iranian nationality and faced a fundamental change in the ethnic-religious relations. The first generation of Buyid kings, although defining state relations under the general program of ethnic and religious interactions, prevented the grounds for social divergence. But the next generations of Buyid rulers, because they did not have the necessary power like past, despite the spirit of religious tolerance among these rulers, social unrest increased in the area under their control. The present study seeks to answer what is the most important context and causes of social divergence of Islamic society in the time of Al-Buye with a descriptive-analytical approach and based on the theory of "divergence of dynamic multicultural-multireligious societies". The findings show that the fields of social divergence in this period were: "lack of religious rationality", "ignorance among the people", "heterogeneous population" and "the dynamism of religious minorities". The causes of divergence were: "lack of security", "intellectual confrontation between religious Shiites and hadith scholars", "ethnic conflicts", "deception of public opinion" and "natural events".
Machine summary:
دولت بويهيان ، زمينه هاي واگرايي اجتماعي، علل واگرايي اجتماعي، نظريه واگرايي جوامع پوياي چند فرهنگي-چند مذهبي، دوره بندي فرمانروايي بويهي در بغداد مقدمه با آنکه در عصـر دوم عباسـي (٢٣٢-٣٣٤ قمري) يعني عصـر «چيرگي ترکان بر بغداد» ناميده ميشـود، نهاد خلافت بازيچه دسـت ترکان شـده و تنشـها با اوج خود رسـيد (يعقوبي، ١٤١٩ق : ٢/ ٣٤٣) امـا در عصـــر ســـوم (٣٣٤-٤٤٧ قمري) و بـا ورود آل بويـه ، مـداراي مـذهبي، بـاعـث احيـاي فرهنگي را بـه جهـان اســـلام گرديـد.
همچنين مقـاله ي «زمينـه ها و عوامل موثر بر منـازعات شـيعيان و سـنيان بغداد در عصـر حاکميت آل بويه » به قلم زهرا جهان و علي ناظميان فرد، چاپ شـماره دوم مجله پژوهش نامه تاريخ هاي محلي ايران ، نيز بيشـتر با رويکرد سـياسـي- اقتصـادي در پي پاسـخگويي به منازعات مذهبي-سـياسـي بغداد اسـت .
در اين ميان ، مقاله ي «تاثير ناامني بر فرآيند زوال شيراز در نيمه دوم حکومت آل بويه » نوشته ي «محمد رضــائي» و «فاطمه اروجي» چاپ پژوهشــنامه تاريخ هاي محلي ايران ، ســال هفتم شــماره اول ، همان طور که از نامش پيداسـت ، موضـوع ناامني و نقش آن در واگرايي اجتماعي در شـيراز را پي گرفته اسـت .
تلاش هاي متفکران معتزلي در اواخر عصر اموي و آغاز دوره عباسي نيز کوشش ناکام بود که نتوانست جامعه را به ســـمت عقلانيت و برداشـــت هاي عقلاني از دين پيش ببرد؛ و با عدم رواج آن در بين توده مردم ، تعلق داشـــتن اين مـذهـب کلامي بـه طبقـه خـاص ، حکومتي شـــدن اين فرقـه ، رفتـارهـاي ناشـايسـت برخي سـردمداران اعتزال ، در کنار علل ديگر، جامعه اسـلامي را به سـمت تندروي اهل حديث سـوق داد.